کار در ایران

درباره‌ی حقوق کار و ... این صفحه برای کارگران و زحمتکشان منتشر می‌شود ،در معرفی آن بکوشید .

کار در ایران

درباره‌ی حقوق کار و ... این صفحه برای کارگران و زحمتکشان منتشر می‌شود ،در معرفی آن بکوشید .

وقتی هیات های موسس سندیکایی تنها یک اسم هستند !

وقتی هیات های موسس سندیکایی تنها یک اسم هستند !

شاید برای کسی که خود از اولین موسسان هیات های موسس سندیکاهای کارگری و از زمره کسانی است که در این راه بیشترین مقالات و نوشته ها را در سال های اخیر داشته و هنوز هم پایبند به آموزش سازمان یافته کارگران برای دستیابی به سازمان های مستقل کارگری است؛ تیتر کردن نقدی از این دست که: «.....هیات های موسس سندیکایی تنها یک اسم هستند» زیاد خوشایند نباشد . تصور شود که گفتن چنین حرفی به مثابه ناتوان جلوه دادن سندیکا و فعالیت اتحادیه ای است و یا نادیده گرفتن شرایط کنونی در گذار هیات های موسس به سندیکاهای واقعا مستقل اگر نه آزاد به معنی قانونی آن است .

این نقد می تواند در مورد همه نهادهای کارگری به هر میزان از موقعیت شگل گیری و فعالیت شان وارد باشد . می توانیم بگوییم که سندیکا ی فلان ، اتحادیه فلان ، انجمن های صنفی و کانون های استانی و سراسری و شورا ها و کمیته های و کانون های حمایتی ، هماهنگی و پیگیری تنها یک اسم نیستند ! سوی دیگر این عبارت به معنی آنست که چرا در محدوده نام ها ونشان های  سازه هایی که دارند خود را در تاریخ بنا می کنند می مانیم؟ اگر سندیکا یا اتحادیه ای وجود دارد یعنی ساختی است که باید قدرت چانه زنی کارگران را در دفاع از منافع صنفی شان بالا برد.  پس چرا چنین نمی کند و یا اگر کانون عالی انجمن های صنفی کارگرانی را در ابعاد کشوری نمایندگی می کند بایدقدرت این را داشته باشد تا نشان و مهر کارگران را در تعیین حد اقل دستمزد یا اصلاح قانون کار به سود کارگران بزند ! پس چرا چنین نمی کند ؟ روشن است که این قدرت در این تشکل ها  به آن اندازه که باید واقعی نیست. درمورد سندیکا ها دلایلی وجود دارد که در مورد انجمن های صنفی  یا کانون های مربوطه آن دلایل نیست و علل دیگری در ضعف آن ها دخالت دارد که در هرحال در هرکدام قابل بررسی است و این نوشتار قصد ندارد به آن بپردازد . اما موضوع هیات های موسس یا بازگشایی مقوله دیگری است . بی تردید همه محدودیت هایی که برای نهاد های کارگری وجود دارد برای این هیات ها هم هست ولی این هیات ها با علم به آن و با دریافت تجارب سال های اخیر داوطلب این مهم شده اند. ضمن آنکه برخی با این نام ها سال هاست مواضع گوناگونی هم می گیرند. به نام هیات بازگشایی فلان صنف اطلاعیه هایی را امضا می کنند که در بدو امر هیچ ارتباطی با وظایفشان ندارد. چه بسا خاصیت گریز از مرکزی این موضع گیری ها روند بازگشایی یا تاسیس را مختل کند.  اما این اعلام مواضع درست یانادرست یک معنی بیشتر ندارد و آن ابراز وجود است و می خواهد بگوید که هست . آیا این کافیست؟

 سال ها کسانی در پشت این عناوین قرار دارند اما هیچ دستاوردی را نداشته اند. کجای قضیه لنگ می زند؟ چه تفکراتی در پس این نام ها آنها را به سوی جاودانگی ناگزیر پیش می راند؟ عمر هیات موسس و بازگشایی جاودانه نیست برعکس هرچه آکاهی و اراده برای تاسیس و بازگشایی یک سندیکا قوی تر باشد عمر این نهاد واسطه ای کوتاه تر خواهد شد نمونه هیات موسس سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی و هیات موسس سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه که پس از یک دوره کار برنامه ریزی شده با تدوین اساسنامه و تقدیم آن به مجمع عمومی و برگزاری انتخابات به ماموریت خود پایان دادند . پس چرا هیات های موسس و بازگشایی و کمیته های حمایتی و هماهنگی و پیگیری تشکل های کارگری ( که از نظر من این ها نیز مضمون کارشان تاسیس و بازگشایی سندیکاها و سازمان های کارگری است)  در این راه موفق نیستند ؟

در ایران عموما نخبگان جنبش های اجتماعی(اعم از جنبش های کلان یا خرده جنبش ها) از توده هایی که ادعای نمایندگی آنان را دارند فاصله و دوری مزمنی وجود دارد . هریک ازسازمان هایی هم که به تبع کنش و واکنش این جنبش ها شکل می گیرد در زمان بسیار کوتایی فعال مایشاء و بی نیاز از توده ها بر پایه مدیریتی دبیر خانه ای و ستادی امورات را برنامه ریزی می کند و ظاهرا به پیش می رود اما دراساس از همان شروع فعال مایشایی به پسرفت دچار می گردد. نگاه کنید به فعالیت کانون عالی شوراهای اسلامی کار و پس از آن کانون عالی انجمن های صنفی کارگران در ایران . به یک گزارش از حضور و اعلام مواضع این دومی (کانون عالی انجمن های صنفی) در اجلاس سالانه سازمان بین المللی کار بسنده کنیم . کانون در آنجا به جای پرداختن به موضوعاتی در باره حقوق کار درایران و مشکلاتی که کارگران با آن مواجهند موضوعی کاملا سیاسی  در منطقه را آماج خود قرار می دهد و عهده دار نقش وزارت امور خارجه شده و از نام خلیج فارس ایران دفاع می کند و وقتی را که باید به دفاع از کارگران در این اجلاس جهانی اختصاص دهد به امری بی ارتباط با با وظایفش صرف می کند. او حتی از وضع کاراگرن حوزه خلیج فارس هم کلمه ای نمی گوید! این همان فاصله ایست که بین وکیل و موکل قرار دارد .

 به این خاطر هیچ گاه این فاصله از بین نمی رود که این نهاد نمی خواهد پاسخگوی موکلین خود باشد و موکلین هم حقی در پرسشگری از این نهاد را برای خود قایل نیستند! آنها از سفر و ماموریت بین المللی خود باز می گردند و هیچ کارگری از انجمن های زیر مجموعه این کانون حتی باخبر نمی شود که این کانون از نام خلیج فارس دفاع کرده است چه رسد به اینکه ارزیابی شود که این کار ربطی به ماموریت کانون داشته است یا نه!.

 این اشکال اساسی در هر سطحی از روابط بین کارگران و نخبگان کارگری در همه نهاد ها اعم از نهاد های موقت یا دایم ، مستقل یا وابسته ، رسمی یا غیر رسمی وجود دارد . در مورد هیات های موسس و کمیته هایی که وظیفه تاسیس یا کمک به تاسیس نهاد های کارگری را هم دارند نیز صادق است . ممکن است این واقعیت را که فضای سرکوب مانع از حذف فاصله بین کارگران و پیشروان است را بتوانیم به عنوان بهانه و توجیهی در ضعف های موجود بیاوریم اما آیا  به واقع فضای سرکوب می تواند قدرت خلاقیت ذهن پیشروان را هم بی اثر کند ؟ اگر چنین است چرا جنبش ها اساسا شکل می گیرند و تا حدودی بارور می شوند و در کوتاه مدت فروغی روشنی بخش را نمایان می کنند ؟

سازمان های واسطه ای و موسس اگر می توانند با تعدادی داوطلب گرد هم آبند و امکاناتی رابرای دیداد و تبادل نظر فراهم کنند حتما و قطعا قادرند سازمانگر جمع های بیشتری با رعایت قابلیت استمرار و تکرار شوندگی آن باشند ! اگر می توانند شعار های مطالباتی را از دل رویداد های کارگری کشف کرده و سر دهند حتما و قطعا قادرند چگونگی دست یابی به این شعار ها را با کمک و همفکری کارگران برنامه ریزی کرده و در عمل آنرا تجربه کنند.  اما آن فاصله نمی گذارد چنین اتفاقی بیفتد. این بیماری بی درمان نیست باید پذیرفت که وجود دارد و سپس در راه علاج آن  گام های جدی برداشت .  

نقطه آغاز و عزیمت برای رفع این فاصله و دوری در این است که موسسان هر نهاد ابتدا به هدف اولیه خود وفادار بمانند و همواره چکونگی رسیدن به آن و میزان پیشرفت و نزدیکی به آن را ارزیابی کنند . موانع موجود و حد مقاومت آنها را ارزیابی کرده و نقاط آسیب پذیر این موانع را مورد توجه قرار دهند و حتی برای لحظه ای تاکتیک و راهکار های عبور از این موانع را از نظر دور ندارند. سه موضوع اساسی در مقابل هیات های موسس هر نهاد قرار دارد که حدالمقدور باید با توجه به هماهنگی موضوعات برنامه های اجرایی را طراحی کرد . این سه موضوع عبارتند از: اعلام موجودیت و تقاضا برای ثبت نام داوطلبان عضویت در برپایی آن نهاد – اقدام به تهیه پیش نویس اساسنامه و انتشار آن دربین کارگران صنف یا حرفه و کارگاه وکارخانه(محل کار) برای گرفتن نظرات داوطلبین عضویت در نهاد – اعلام زمان مجمع عمومی  برای اعلام کاندیداتوری(نامزدی نمایندگی در هیات اجرایی یا هیات مدیره نها وبازرسی آن)وبا دستور جلسه تصویب اساسنامه پیشنهادی و انتخابات هیات اجرایی  نهاد و بازرسان آن . این اساس وظایف یا هیات موسس است پرداختن به چیزی غیر از این وظایف نتیجه ای جز اتلاف وقت و انرژی دیگرانی که چشم به این هیات دوخته اند؛ نیست.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد