میهمان فانی
(برای منصور اسالو)
از خیلِ گرسنگان بود
بر سفره ی فرصت
آنچنان بلعید که نباید
نشئه توهم خویش
تا پاسی از زمان
و به ناگاه در خانه آتشی افکند
پیش از آن که
شراره به دامان اهل خانه زند
خود سوخت
و اکنون
خاکستر خویش می پراکند
تا غباری از یاس بر تارک گرسنگان باشد
و جامه ای بافته از ریا
برتن رسانه
حاشا که روشنای خانه
با هیمه ی فریب
آتش جان سوز است!