کار در ایران

درباره‌ی حقوق کار و ... این صفحه برای کارگران و زحمتکشان منتشر می‌شود ،در معرفی آن بکوشید .

کار در ایران

درباره‌ی حقوق کار و ... این صفحه برای کارگران و زحمتکشان منتشر می‌شود ،در معرفی آن بکوشید .

کارزار ما و مغالطه های پیرامون آن

کارزار ما و  مغالطه  های پیرامون آن:

 

وقتی قرار باشد کسانی به هر دلیلی  در یک کارزار جدی برسر موضوعی اساسی شرکت نکنند  مانند تیم فوتبالی که از پیش تصمیم خود را برای فرار از یک مسابقه نفس گیرگرفته باشد چیزی را بهانه می کند تا عدم شرکت خود را در آن مسابقه با علت دیگری توجیه کند. بهترین گزینه های توجیه پذیر برای عدم شرکت می توانند از این دست باشند: « این زمینی که برای مسابقه در نظر گرفته شده است ناهموار است و نمی شود در آن بازی کرد »یا «داوری این مسابقه به دلیل ناداوری های گذشته اش مورد تایید نیست ، پس ما مسابقه نمی دهیم  » یا « تیم مقابل سابقه دوپینگ دارد و اصل مسابقه به این ترتیب نادرست است» و مجموعه ای از دلایل که حتی ممکن است در واقع وجود داشته باشند اما دلایل معتبر و قابل قبولی  برای عدم شرکت در این رویارویی نیست . این روشِ گریز از یک کارزار، «مغالطه »است . مغالطه در فرهنگ فارسی عبارتست از: یکدیگر را  به غلط انداختن ، دلیل سست و غلط آوردن.  با این مقدمه  آن دسته افرادی که تا کنون  در باره کمیته راهبری کارزار علیه طرح به غایت ضد کارگری « استاد- شاگردی »  و مشوش کردن ذهن دیگران به مغالطه پرداخته اند را بار دیگر به اهمیت موضوع توجه می دهم.

طرح استاد شاگردی موضوعی مهم و برای کارگران به مثابه نقض جدی حق داشتن کار ، امنیت شغلی ، برقراری بهره کشی همراه با خطرات ناشی از نبود ایمنی و بهداشت کار ،  نبود تامین اجتماعی و چشم پوشی از کلیه  مزایای شغلی و اجتماعی و در نهایت افزایش فقر و تنگدستی است.  در بعد کلان آن نقض حقوق کار و بی اثر شدن حمایت های قانونی در ابعاد ملی است  و بدعتی است در قانون گزاری و قانون گریزی توسط دولت ها و کارفرمایان .

طرح استاد- شاگردی اگر چه در نگاه اول به عنوان شیوه ای منسوخ شده جلوه گر شود اما همانند همه شیوه های قرون وسطایی و واپسگرایانه و ارتجاعی که بنا به شرایطی امکان باز تولید و کاربردی شدن را می یابند (مانند طالبانیسم در عرصه سیاست جهانی در اوج مدرنیسم)، چنانچه باطل نشود ،هر آینه می تواند در زندگی امروز و حتما فردای فرزندان ما تاثیر گذارد.

این طرح نشان از وجود دیدگاه های به غایت عقب مانده و غیر انسانی  در تبیین روابط کار به سود دارندگان سرمایه است و عدم مقابله با آن در بعد کلان درنهاد دولت نشان از توانمندی و قدرت و نفوذ اقتصادی صاحبان این دیدگاه است

شرایط اجرای این طرح از پیش فراهم شده و تا حدودی هم در جاهایی اجرایی گردیده است . کارگران بطور کلی از این طرح بی خبر و از نتایج زیان بار آن نیز آگاهی نیافته اند .

شرایط سیاسی اجتماعی دستخوش تغییراتی است که سویه اصلی آن هرچه باشد به سود کارگران و مزد وحقوق بگیران نیست چرا که نه در کوتاه مدت موضوع اشتغال و رفع بیکاری (مفروض بر اینکه برنامه هایی برای کنترل بحران اقتصادی وجود داشته باشد) رفع خواهد شد و نه تولید به عنوان تنها راه گشای توسعه اقتصادی در کوتاه مدت نتایج لازم را به بار خواهد آورد. ضمن اینکه این طرح درحال حاضر بیشتر در عرصه خدمات کارآمدی بیشتری را دارد. افزایش نرخ بیکاری و با لا بودن شمار جویندگان کار بستر مناسبی است تا این طرح با اندکی تغییر  کاربرد ی شود. نمونه ای از گزارش مراجعه به واحدی از  سازمان فنی حرفه ای توسط دوستان برای اطلاع از چند وچون مواضع این نهادقابل توجه است:

پرسش از مسوول مربوطه: ما برای داشتن شاگرد چه کاری باید انجام دهیم ؟

پاسخ: شما درخواست بنویسید ، فرم های مربوطه را پر کنید اگر کسی را به عنوان شاگرد دارید معرفی کنید و یا ما کسانی را به شما معرفی می کنیم  کار تمام است.

پرسش: واقعا می توانیم مزد ندهیم ؟

پاسخ : بله این قانون استاد شاگردی است . حالا اگر شما بخواهید می توانید مبلغی حدود صد ،صد و پنجاه تومان به عنوان شاگردانه طوریکه  مشکلی پیش نیاید ، پرداخت کنید.

پرشس: چند تا شاگرد می توانیم داشته باشیم؟

پاسخ : محدودیتی وجود ندارد.

ملاحظه کنید تنها مبلغ ناچیزی به عنوان شاگردانه آنهم طوری که مشکلی پیش نیاید (احتمالا منظور این بوده که مستمر نباشد و یا نامی برآن نگذارید که جنبه حقوق و دستمزد  پیدا کند).

نمونه دیگر : در یک کارخانه داروسازی دانش آموخته دکترا  برای استخدام مراجعه  کرده است برای ایشان حد اقل دستمزد را تعیین کرده اند و در اعتراض به این تعیین مزد به او گفته شده است : درست است که شما دکترا دارید ولی در دانشگاه کار یاد نگرفته اید، شما این جا باید یکسال شاگردی کنید بعد از آن حقوق کارتان را تعیین می کنیم.

شاید توانسته باشم در همین حد اوج فاجعه را نشان دهم این تازه اول کار است و طبق اخباری که سازمان فنی حرفه ای داده است بیش از صد هزار نفر طی مدت ابلاغ دستور العمل زیر پوشش این طرح قرار گرفته اند.

منتقدین این دستور العمل(طرح استاد- شاگردی)  علی القاعده باید همه کسانی باشند  از کارگران ، روشنفکران این طبقه ، سازمان های کارگری که یا مدافع واقعی کارگران و یا مدعی دفاع از حقوق کار و کارگرانند .

منتقدین کارزار علیه طرح استاد شاگردی پس از یکسال خاموشی(اصرار براین خاموشی دارم ) و احتمالا بی اطلاعی از این طرح حالا با جریانی مواجه می­شوند که برای ابطال این طرح ضد کارگری برخاسته اند و با ارزیابی این جریان در می یابند ائتلافی بین مجمع نمایندگان و فعالان مستقل شکل گرفته تا کار زار را سامان دهد. بسیار طبیعی و بدیهی است که در گام اول به جوهر اصلی ماجرا پی ببرند اما بسیار غیر عقلایی و نادرست است که برداشت های نادرست خود را تا آنجا تعمیم دهند که این کارزار را خیمه شب بازی مجمع و شرکت کنندگان در آن را بازیچه قلمداد کنند و از اینجا به این نتیجه برسند که این کارزار موجب شرایطی برای « حضور در اجلاس نهادهای دولتی، توهم پراکنی نسبت به این نهاد ها   و رسمیت بخشیدن به موجودیت ناقابل آن‌ها» را نمایش دهند و به حساب خودشان افشاگری کرده باشند.

 با فرض اینکه همه ادعاهای این مغالطه گران درست باشد و " نمایندگان مجمع عالی همه از سرمایه داران باشند و با دستور وزارت کار احمدی نژاد تشکیل شده باشند،هدف شان بازی سیاسی رقابتی جناح های حکومتی است و در کنار آن تلاش فردی از مجمع برای بازپس گیری کرسی اش درهیات امنای سازمان تامین اجتماعی است،" این ادعا باعث نمی شود مادر یک نگاه ساده انگارانه از طرح مبارزه ای به آن حد مهم که می تواند حقوق کار را به مخاطره جدی افکند چشم پوشی کنیم . مبارزه طبقاتی به ویژه در ایران دچار آنچنان پیچیدگی و بغرنجی هایی است که با آوردن دلایلی گاه راست و گاه ناراست نمی توانیم از آن بگریزیم . کجا می توان سود و یا زیان شرکت در مبارزه به سود حقوق کار را سنجید؟ مگر جز این است که اصل  منافع آنی و آتی کارگران است  دمادم مورد هجوم قرار گرفته و می گیرد؟ مگر جز حضور در میدان و تلاش برای برجسته و آشکار کردن این هجوم های مداوم می توان به آگاهی کارگران برای حضور واقعی خود آنان برای مقابله با خطراتی که زندگی شان را تهدید می کند،کاری کرد؟  این نظر را مرور کنیم :

 «اختلاف جناح‌های حاکمیت و به گرو گرفتن نیروی کار برای فشار به جناح رقیب یکی از روش‌های شناخته شده جناح‌های مختلف رژیم  است. همانطور که در شورای عالی کار، نمایندگان شوراهای اسلامی، منتقد دولت می‌شوند و تورم و گرانی را بهانه‌ایی برای فشار به جناح رقیب برای گرفتن امتیاز تلقی می‌کنند،  طرح استاد شاگردی و کارزار دروغین برای لغو آن نیز دقیقا همین هدف را دنبال می کند. حضور فعالین کارگری در اجلاس این نهادهای دولتی به اهداف ضد کارگری این نهادها خدمت می‌کند. در بهترین حالت فعالین کارگری شرکت کننده در کارزار “مجمع عالی نمایندگان…” به سیاهی لشکر این نهاد دولتی – ضد کارگری تبدیل می‌شوند و این خود عاملی برای بروز اختلافات بین فعالین کارگری و نیز به ابزاری برای سرکوب و مورد فشار قرار دادن بیشتر فعالین کارگری تبدیل خواهد شد.»

پرسشی مقابل روی نویسنده این نظر است که امید وارم صادقانه برای خودش پاسخی داشته باشد .

1-      چه دلیلی دارد جناحی از حاکمیت بیاید و برای فشار بر جناح رقیب  نیروی کار را به گروگان گیرد آنهم در شرایطی که آن جناح به قول نویسنده از قدرت برکنار شده است و خودش  در زمان حاکمیت بر دستگاه اجرایی «طرح استاد شاگردی» را تصویب کرده است؟ در حالیکه این جناح اسباب بهتری مانند همان بهانه پوپولیستی و فریب کارانه یارانه ها را هنوز هم  در دست دارد و می تواند روی آن بیشتر و بهتر  مانور کند؟

2-      چرا یک تشکل رسمی (مجمع نمایندگان که نویسنده منتقد ما آن را به جناح  احمدی نژاد نسبت می دهد)  درست همان موقع که طرح استاد شاگردی تصویب و برای اجرا ابلاغ می گردد به دیوان عدالت اداری علیه وزارت کار شکایت می برد ؟ این خود زنی چه معنایی می دهد؟

3-      آیا ابطال طرح استاد شاگردی ضرورت دارد یا نه و اگر جواب مثبت است کارزار راستین علیه آن چگونه است؟ و چرا نویسنده محترم خطوط بالا و دوستان همفکر ایشان از یک سال پیش تاکنون برای ابطال این مصوبه غیر قانونی و ضد کارگری هیچ اقدام عملی و کارزار راستینی  به راه نینداخته اند؟

4-      عبارت آخرین این نظریه آنچنان است که مرغ پخته را به خنده وامیدارد و آن اینکه « .... در بهترین حالت فعالین کارگری شرکت کننده در کارزار “مجمع عالی نمایندگان…” به سیاهی لشکر این نهاد دولتی – ضد کارگری تبدیل می‌شوند و این خود عاملی برای بروز اختلافات بین فعالین کارگری و نیز به ابزاری برای سرکوب و مورد فشار قرار دادن بیشتر فعالین کارگری تبدیل خواهد شد.» سوال از نویسنده این است که آیا اجرای طرح هایی از این دست سرکوب دستمزد ها را در پی ندارد ؟ دامنه عدم امنیت شغلی کارگران شاغل را گسترش نمی دهد؟  بیکاری و کاهش نرخ دستمزد ها را در پی ندارد؟ این همه برای مبارزه جدی علیه این طرح و شرکت در کارزار کافی نیست؟ اگر فعالان کارگری برای بسیج کارگران در راه برچیدن چنین طرح های خانمان برباد ده حاضر به مبارزه نیستند پس چه کاره اند ؟چرا باید به خاطر ابطال چنین طرح ضد کارگری بین فعالان کارگری اختلاف بروز کند؟

5-      چه کسی دوستانی را که با مجمع موافقتی ندارد مجبور کرده است در کنار مجمع و به شیوه کمیته راهبری کارزار علیه طرح استاد شاگردی  عمل کنند ؟ طرحی به غایت ضد کارگری تصویب، ابلاغ و اجرایی شده است هر فرد، گروه و نهاد کارگری می تواند بسته به امکانات و مقدورات و خلاقیت های فردی و گروهی در راه ابطال این طرح بکوشد. چرا دست روی دست گذاشتید تا حالا برای اثبات دروغین بودن کارزار  به زخمت بیافتید؟

اما این واقعیت نیز کتمان ناپذیر است که در حال حاضر تشکیلاتی که براساس قوانین موجود شکل گرفته اند و به لحاظ ساختاری و هم از نظر منابع خواسته یا نا خواسته در قلمرو نهاد های وابسته به سیستم دولتی ارزیابی می شوند؛ در عین حال مانند هر پدیده دیگری متاثر از شرایط، عملکرد ها و گاه جهت گیری هایی خلاف آنچه برایشان دیکته شده است خواهند داشت . همانگونه که در عرصه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی  رویکرد های غیر منتظره ای را شاهد هستیم باید انتظار تغییراتی را گرچه اندک و ناچیز در حوزه های گوناگون داشت . این هم بخشی از پیچیدگی ها و بغرنجی هایی است که با نگاه ساده انگارانه فقط با تئوری توطئه قابل تحلیل و تفسیر است. نویسنده عبارات بالا در جای دیگر می گوید:

« می‌توان با اطمینان گفت که حسین اکبری این را می‌داند و با اطمینان بیشتری می‌توان گفت او  از تاریخچه “مجمع عالی نمایندگان…” ،   آگاه است و  می داند که  محمد جهرمی بنیانگذار این نهاد و یاراحمدیان رئیس هیئت مدیره و دیگر  اعضای هیئت مدیره  چه موجوداتی هستند و سابقه شان چیست.   آری اکثریت اعضای این نهاد  یا  از اعضای سپاه پاسداران هستند و یا سابقه عضویت در سپاه پاسداران را دارند.  با این همه حسین اکبری حاضر شده است که با این نهاد همکاری کند.»

در درستی این موضوع که شناختی از تشکل های موجود وجود دارد شکی نیست اما در باره اینکه اکثریت اعضای این نهاد آنگونه است که ایشان می گوید و براساس شناخت درست یا نادرست  خود حکم صادر می کند و انتظار دارد که دیگران بپذیرند که همکاری با این نهاد همانا همکاری با یک نهاد نظامی است  تنها تراوشات ذهنی بیمار است که بر اسبی سوار به قصد نابودی دشمن  برآسیاب های بادی می تازد!

 کارزار علیه  طرح استاد شاگردی نه آنگونه که افرادی از این دست آرزومند آنند که با توجه به میزان تلاش و همتی که پشتوانه آنست فرجام خواهد یافت.  اگر ابطال این طرح نتیجه این تلاش های صادقانه باشد درستی راهی که برگزیده ایم می تواند تجارب ارزشمندی را برای جنبش کارگری باقی گذارد . ارزیابی دستاوردهای این تلاش هرچه باشد ؛ ثبت خواهد شد و این محک تجربه کارزار است که هر آنکس در اوغش باشد؛ را رسوا و سیه رو خواهد کرد!

 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد