کار در ایران

درباره‌ی حقوق کار و ... این صفحه برای کارگران و زحمتکشان منتشر می‌شود ،در معرفی آن بکوشید .

کار در ایران

درباره‌ی حقوق کار و ... این صفحه برای کارگران و زحمتکشان منتشر می‌شود ،در معرفی آن بکوشید .

دولتِ یازدهم ،کارگران ودستمزد (از :عبدالله وطن خواه )

دولتِ یازدهم ،کارگران ودستمزد


از :عبدالله وطن خواه (فلز بان)


«دولتِ کارگری»


داشته هامان

به تعدادِانگشت هامان –

نمی رسد .

نداشته هامان را –

چرتکه ای می خواهیم

هرکه –

وارونه کند نسبتِ ما

دولتِ ماست .  


فقط سرمایه نیست که باریکترین ونازکترین رابطه­ی ما کارگران با کار یعنی(دستمزد) را نصف می کند و می خورد تاشاید اشتهای سیری ناپذیرش اندکی آرام گیرد، که نمیداند موج است وآرام نگیرد وآسودگیش درعدم سود ووجودش نهفته ست، جانوری بنامِ موخوره نیز هست که با همه ی باریکی مو، آن را نصف کرده و می خورد و چیزی پلشت تر ازآن نیز هست که به آن خـــو ر ه می گویند وگرچه جانور نیست اما چنگ ودندانی تیزتر و کارآتر داشته واز درون، گاه آدمی را می خورد ،وشاید با توصیف های صادق هدایت گونه بایست به شناخت بیشتر از آن دست یافت .

آدمی شیر خام خورده است واین تقصیرِ من، تو یا اونیست. گُمان بردند حال که عمر دولت دهم به سر آمده ونیامده ،همه با بوق وکرنا دارند از بدی ها ومضرات حاکمیتش می گویند و نیزهشدار و زنهار می دهند که: فریب یارانش رانخورید وانتخابی اصلح کنید. پس حالا که برطبق آمارِاعلام شده یک­ضرب و با بالاترین رای کسی آمده که مخالفش بوده، اگرکارگران نانشان به روغن نباشد لااقل دیگر خشک وخالی آن هم برای سدجوع، سقش نمی زنند.خاصه آنکه آمده و نیامده شنیدند که گفت : « لب خند! را بر لبان کودکان کارگران خواهم نشاند ».

هنوز سایه احمدی نژاد با ابلاغ واجرایی کردنِ طرح استاد و شاگـــــــردی که ناشی از بسترسازی های دولتش جهت خوش رقصی در مقابل سرمایه جهانی برای پذیرفته شدن به عنوان طرف مذاکره کننده ایرانی ودعوت کننده از سرمایه داران برون مرزی، از سر ماکارگران ایران کوتاه نشده و نیز درحالی که برای لغو چنین طرح ارتجاعی و به غایت ضد کارگری وحافظ منافع شرکت های فراملی، هیاهو وکارزاری بپا کرده ویاری همه گان رامی طلبیم ،خبراز آشــی رسیــــــده که برای کارگران بار گذاشتــــــــه اند .

آنچه مسلم است برداشت ودرک ما کارگران از پدیده ها ووقایع اجتماعی بطور جدایی ناپذیری سمت وسویی طبقاتی داشته و به قول آقایان آلوده به نگاه طبقاتی ست، مگرآنان درهر اقدام وعملی منافع طبقه ی خود را مدَ نظر ندارند؟ پس چرا وقتی مااقرار به داشتن نگاهی حاکی بر منافع هم سرنوشتان خویش داریم، مارا ضد پیشرفت وتوسعه ،یکسو نگر، بیسواد ،ارتدوکس وغیره وغیره می­نامند؟ چون دماغ ما عادت دارد درپس رنگ ولعاب ها، بوی جلز و ولزِ پس پرده را در روغن داغ بشنود؟ ما در انتخابات ریاست جمهوری وپس از آن می دیدیم که آقایان نهاوندیان ونوبخت وسران اتاق بازرگانی صاحب کبکبه ودبدبه ی  دیگری شده ودر پوست خویش نمی گنجند وبه بقولی ظریفانه : دولت، هیاتِ اجرایی اتاق بازرگانی شده . آقایان ماه ها قبل از انتخابات در مرکز تحقیقاتِ استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام،به تجزیه وتحلیل شرایط ایران و جهان نشسته اند وبرای آمدنشان بر سرکار! تاحدَِ تغیرات استراتژیک ومثلا"شناسنامه ایشان برنامه ریزی می کنند گرچه تااینجای کار ظاهرا" به ماکارگران ربطی ندارد و هرنیروی اجتماعی دیگری هم که توانایی داشته باشد(ازجمله ما) چنین اقدامی برایش طبیعیست زیرا یا قادرند یا حاکم وحاکمان هم برای داشتن هر سازمان ونهادی نیازی به اجازه ی کارگران ندارند وتنها ماکارگران(که ناقادریم) طبق فرمایشاتشان نخست باید برای خوردن آب هم رخصت واجازه دریافت کنیم نه آنکه سرخودانه وبی ادبانه برای خود اتاق فکر وعمل بسازیم وفکر کنیم کمترین حق مان برطبق مقاوله نامه های بین المللی داشتن تشکل مستقل از دولت و سرمایه است. وقتی خروجی آن نشست­هاو سخنرانی­های بهمن ماه 91  چه درمعاونت پژوهش های اقتصادی وچه درهرکجای دیگر این مرکزباعنوانِ «ازسیاست تاواقعیت» وبا موضوع تحلیلی بر مزد منصفانه ویا کارشایسته و .......عمومیت یافته  وما کارگران ازآن خبردار شده ایم،آیا باز مسائل مطروح چنین نشست هایی که دقیقا"به { روابط دو سویه کارگری و کارفرمایی،/ طرفین چگونه توافق خواهند نمود،/ رابطه ی مزد منصفانه وبهره وری،/ مدل پیشنهادی روابط کار،/ تبیین مفهوم مزد منصفانه،/ کاهش تنازعات وامکان ساماندهی روابط کاری} ومسائل دیگرکارگری پرداخته شده ، به ما کارگران ربطی ندارد؟ آیا اینکه آقای ابوالفضل پاسبانی صومعه استادیار اقتصاد از پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات اجتماعی جهاد دانشگاهی ونیز آقای باقر نوبخت وسایرین دراین چنین مراکزی به ارایه تحقیقات ومطالعات وطرح های سفارش شده وخاصی که به زیبا نمایی نظامِ سرمایه داری وتشویق اذهان عمومی برای پذیرش آن به عنوان تنها راه نجات کشور می پردازند، به ما کارگران که سازندگان اصلی سرمایه ها ی مملکتیم واکثریت ساکنان کشور؛ ربطی ندارد؟ شاید به دلیل نداشتن تشکیلات مستقل ومنسجم وکارآی کارگری خودمان، که باز ناشی ازضعف ما و عملکردآقایان است، محکوم به راه نداشتن وبی خبری از چنین آشپزخانه هایی باشیم ،اما اکنون که از بخشی از دست پخت آقایان مطلع شده ایم  نمی توانیم در باره آینده خویش بی خیال باشیم ،زیراجایگاهی را که اشغال کرده اند جایگاهی شخصی وخصوصی مثل انواع نشریات و تریبون های متعددشان نیست تا بگویند: مُفتِ شستمان . نامِ این جایگاه مجمع تشخیص مصلحت نظام است که شاید وجودش را از ما کارگران دارد برای ایجادش، بخاطر تصویبِ همین قانون کاربه عنوان اولین کارکردش، ومعنای نظام 10 یا 15 درصدِ بالا نشینان نیست بلکه پایه وستون مملکت ما کارگران وزحمت کشان و تهیدستان شهرو روستا هستیم ونیزچون درآخرین روزهای پائیز92 هستیم ناخواسته گوش به زنگِ هرصداییم که بوی مزد ودستمزدِ  93 را  میدهد ،که بیانگرِ کوچکی ویا کوچکتر شونده گیِ سفره ی ماست .

آقای هفده تن معاون روابط کارِ وزارتِ تعاون، کار ورفاه اجتماعی که آسیب شناسی مکانیزم تعین حداقل دستمزد و ارائه مدل پیشنهادی در ج.ا.ایران راتدوین وطراحی نموده اند،ودر این طرح نمیدانیم چرا ناگهان پیشنهاد منجمد کردن یا راکد گذاشتن ِ افزایش دستمزد برای کارگران سایر سطوح به مدَت پنجسال را کرده اند ، چندی پیش در مصاحبه ای مطرح کردند که : راهکاری نوین وجدیدی رادرتعین دستمزد سال آینده بکار خواهند بست که به نفع کارگران باشد وچه بسا بیشتر از سطح تورم دستمزد را افزایش دهند.گرچه ایشان ازجزئیاتِ سناریو یا مدلِ مورد نظر حرفی به میان نیاورد،اما بخشی ازفعالان کارگری به درستی و با تاکید بر آنکه حتی اگر ایشان امسال صددرصد دستمزد پایه کارگری را افزایش دهند ،به دلیل ضمانت اجرایی نداشتن وغیر قانونی بودنش برای کارگران جذابیتی ندارد، به ایشان پاسخ گفتند . بهتر است ایشان وسایر مسئولین به جای دادن وعده های پادر هوا، بفکر محاسبه دقیق وغیر دروغین نرخ تورم واعلام واقعی آن وافزایش دستمزدها بر اساس ماده ی 41 قانون کار وتبصره ی دوگانه اش باشند .آری اینگونه ایشان وسایر مسئولینِ دولتی شاید به بخشی از وظایف دولتی شان در پاسداری از قانون اساسی واصل 43 آن عمل کرده وذره ای از(دولت راست گویان) رانشان دهند.

 طبیعی ونرمال وعادیست که با تعویض دولت ها، اقشار طبقات و گروه ها متفاوت موجود در اجتماع همراه با گمانه زنی های خود در راستای منافع خویش پیگیر سهم بری از استقرار دولت جدید باشند. وهرکدام در گوشه یی از این سفره نشسته و به به وچه چه ای به اندازه ی سهمشان بلند یا بلند تر راه بیاندازند. ونیز باز همان اندازه عادی وطبیعی است که گروه های مخالف حاکمیت دولت، برشیپور حقانیت خویش و ازپایه باطل بودن دولت بدمند وهر امر غیر عمده ای را عمده، اساسی واصلی نشان داده ودم بساعت خواهان پاسخگویی دولت شوند. این هر دو، نان خود می خورند وزحمت ما میدارند!

چــــــــــرا     ؟

برای آنکه :هردو با آلودن فضا سد راه درک درست تر ما کارگران از جامعه وعناصر تشکیل دهنده اش می شوند وبایست کلی  از توانمان را صرف پراکندن دودی کنیم که برای کور کردن چشم ما براه انداخته اند، تا درپس آن ودرسایه ی تلخ حقیقت، واقعیت طبقاتی بودن جامعه خویش را دریابیم . و با نگاه به دستهامان توانِ خود را دیده وسنگربندی مناسب را آغاز کنیم تا مانعِ یورش و دست درازی به سفره مان شویم، البته نگاه به دست هامان چون صرفا شامل مساحت کف دستمان نمی شود وادارمان می سازد افقی بالاتر را رصد کنیم و این درجای خود دقت، درایت، مقاومت وسخت جانی بیشتری را ازما طلب میکند .حالا چرا سنگربندی مگر خیال جنگ داریم؟ اولا که جنگ شاخ ودُم ندارد وبه قول خودشان: جنگِ نرم افزاری وگرم افزاری وسایبری و.....،پس اگر هر ضدیتی با دیگری نوعی جنگ است، اختلاف منافع کم از آن نیست واینان چه درلباس دولتمردانِ یازدهم ،چه درقامتِ ازقدرت افتادگان- چه در هیبت کارفرمایان- چه درشمایل تئوریسین واقتصاددان ومحقق واستادفلان و بهمان دانشگاهِ دهان پرکن، و......، همه درضدیت با ماکارگران کوچکترین اختلافی با هم ندارند وسر بر آستان جانانشان عالیجنابِ قدرقدرت وقوی شوکت حضرت مسطتاب ســـــــــــــــرمایه می سایند و رزق خود می برند و زحمت مامیدارند.

دوم اینکه ماکارگران ایمان آورده ایم که گربه هیچگاه در راه رضای خدا وبرای آسایشِ انسان موش نمی گیرد وسرمایه نیز جز روغن ریخته چیزی را نذرِ امامزاده نمی کند.

سوم وقتی دُم خروس را می بینیم! چگونه قسمِ حضرت عباسِ آقایان را قبول کنیم؟ کدام از این جناح ها پاک­دستانه بر قدرت ماندند وبی دروغ ؟ از طلاهایی که اعلام شد مفرغ است تا اختلاسهایی که از فاضل خداد شروع شد و هرساله مبالغش بزرگ و بزرگتر شد تا رسید به خاوری واینک هم رضا صراف و بابک زنجانی ومرتضوی در تامین اجتماعی ،که مثل پرونده ی بیمه وهمه ی پرونده های دیگر چند صباحی نَُقل محفلند وبعد به تاریک خانه های بی نور هدایت می­شوند غافل از اینکه توده ها نیز چیزی بنامِ حـــــافظـــــه ی تاریخی دارند که مثل تاریکخانه ی آقایان انباشته از اعمال وکردار وگفتارِ همه ی مسئولین آمده ورفته است.

برای آنکه واژه های سنگربندی- جنگ و دمِ خروس حال آقایانِ دیگری را بهم نزند واسلحه ای به نافمان نبندند وبه اقدام مسلحانه علیه نظام محکوممان نکنند ،بهتراست به اصل مطلب وارد شویم وچرایی چُنین برداشتی را، ازگفتار و نوشتارشان نشان دهیم.

وقتی گفتارِ آقایان را می خوانی گویا یک تقسیمِ کارِنانوشته ای رعایت شده که هرچه ازمرکزِقدرت فاصله می­گیرند ،راحت تر وبی پرواتر نگاهِ از بالا به کارگران را لو میدهندوگرچه درلفافه، راهکار انتخابی خویش برای گریز از خشم کارگران را بیان میدارند.مثلا آقای نوبخت درمیزگرد تخصصی اش کارِشایسته راتعریف کرده وجایگاه آن دربرنامه ی چهارم توسعه ووضعیت بازارِکاردرایران و مدلِ پیشنهادی روابط کار را مطرح کرده که ظاهرا" باید با چُنین تعریفی از کارِ شایسته  جهت به رسمیت شناختن حقِ کارگران درایجاد تشکل کارگری و منع کار کودک ومنع تبعیض دراشتغال وتقبلِ حداقل مزدِمناسب باحداقل معیشت  و تاکیدبر تامین اجتماعی و بیمه بیکاری باید ماکارگران هم به تعریف وتمجید از آن بپردازیم،زیرا ازحقوق بنیادین کار وانطباق قوانین بااستاندارد های جهانی سخن گفته.اما وقتی مدل پیشنهادیشان را می خوانید سر بدر نخواهی آورد که روابط مشارکتی    ( پی-آر-ام  ) چگونه مدلیست وتنها می فهمی طبق گفته، این مدل از میان دها مدل ارائه شده با دقت انتخاب شده به ویژه ازمدلِ دانلپ و میرسپاسی! میرسپاسی که حتما" نامِ کسی ست وشاید همان علی میر سپاسی نویسنده کتاب درباره ی احمد فردید و.... باشد، اما آیا دانلپ هم نام است مثل فریدمن ، مالتوس ،میل، ریکاردو ، اسمیت، داگلاس ، هیکس و........

البته اینجایش یواشکی باید به خود گفت: آی خــــــــــاک دو عالم ...... بیسوادِ... ،شاید نام طرح است،به هرحال آنچه برای ما کارگران مهم است این است که دربیان سومین ویژگی این مدل می خوانیم : ( از آنجا که امکان بروز اختلافِ منافع وتضییع حقوقِ کارگران منتفی نخواهد بود،به ویژه در شرایطی که بازار کار با فزونی چشم گیر عرضه ی نیروی انسانی نسبت به تقاضای آن مواجه است.) که معنای راحت و رو راستش میشود اینکه : دراین مدل هم مثل همه ی مدل های رنگارنگ نظام های سرمایه محور وسود پرست بهره کشی ازکار کارگران وجود دارد واختلافِ منافعِ طبقاتی درجامعه ی ما علنیست و سپاهِ بیکاران سلاحی در دست سرمایه داران است برای دزدیدن بیشتر از دستمزد کارگران ومجبور کردن ما به فروش ارزانتر نیروی کارمان . با همین دوخط ویژه گی ی سومِ طرح مشارکتی، می توان فاتحه ای برای قانون اساسی واصل 43آن و بندسومش نیز خواند.گرچه شاید دوست داشته باشید ویژه گی چهارم طرح مشارکتی آقای نوبخت سخنگوی دولت یازدهم را هم بخوانید وسرجمع فاتحه را به قانون کار جمهوری اسلامی ایران نیز تعمیم داده تا خاطر جمع باشید متوفایی بی فاتحه نمانده، آنجا که گفته اند (....هرگونه تفصیل به طور اقتضایی به قرارداد دوجانبه ی کارگر_ کارفرما احاله می گردد. از این رو اصلاح قانون فعلی کاربا رویکرد جدید ضروری خواهد بود.) نه خیر، ول کنِِ یقه ما کارگران نیستند ! درویژگی ششم طرح مشارکتی شان از ما میخواهند بر سر مزار باشیم و برای هیات های حل اختلافِ کارگری هم فاتحه بخوانیم وآماده بایستیم تا واحد های ویژه ی قضایی که برایمان خواهند ساخت به حساب مان رسیدگی کند وادب مان کنند. پس بهتر است از هم اکنون با این همه ویژه گی ی طرحِ آقایان سمعا" وطاعتا" نا گفته جان مان را بر داشته وبرویم تابه تبر ونیزه وسپری که نامش اتحاد در تشکیلات کارگری خودمان است برسیــــــــــــــــــــــم.

واما  آقای پاسبانی صومعه در نشست تخصصی خود که درمثلا 54 صفحه تحریر شده ابتدادر توضیح تک خطی نگرشِ های اقتصادی سوسیالیست ها وکلاسیک ها و نئو کلاسیک ها درزیر عنوان (تعین مزدِ پرداختی) آورده اند : کلاسیک ها.......بازار * نئوکلاسیک ها........مزدی برابر با ارزش تولید نهایی کارگر * سوسیالیست ها ........بامزد های آهنین، ارزش اضافی ایجاد شده نصیبِ کارفرما می شود. ناپایداریِ این روابطِ ناعادلانه، باعث شروع وتداوم تنازع است . * اما گروهی مانند وایتزمن ..........ضمن تضمینِ حداقل مزدِ معیشتی،برای مبارزه با رکود تورمی،کارگران در سود و زیان بنگاه شریک شوند *. سپس در4 صفحه نگاهی دوباره به نگرش نئوکلاسیکها انداخته اند که ما با خواندنش فقط به پرسشهای پشتِ سرهم دچارمیشویم وحالیمان میشود کارگریم وسواد مان نمی کشد که مثلا"(( مـــــــــــــــــــزد آهنـــــــــیـــــن)) دیگر چه صیغه ایست ، نکند ازپشت دیوار آهنین شان بجای مشتِ آهنین بامزدی که از زیادی به سنگینی آهن است کارگرانشان را از خوشی خفه می کنند؟ بیآ ئید با هم بخوانیمش شاید شما چیزی حالیتان شد و به ما گفتید :

« ساده کاب داکلاس)،نخستین بار در کتاب نظریهء مزدهای هیکس. با ابداع کشش جانشینی بین سرمایه وکار نقد شد. او از کشش جانشینی به عنوان تفسیری برای تعین سطوح مزدی استفاده نمود.} ویا{ قضیه اولر باتفتیش در این تئوری مبتنی است بر اصل :اگر وتنها اگر(K , L)Y=Y  همگن از درجه یک باشد. آنگاه Y(K,L)=Y k .K +Y l. L    برقرار است. یعنی به هر نهاده، ارزش محصول نهایی پرداخت وکل تولید، توزیع می شود . اما اگر بازدهی ها فزاینده یا کاهنده باشند( همکن ازدرجهP )، شکل کلی قضیه اولر Y k. K +Y l .L =PY(K,L)=PY   خواهد بود. براین اساس تحت بازدهی های فزاینده، نسبت به مقیاس ،اکر به عامل تولید برابر ارزش تولید نهایی پرداخت شود. در واقع بیش از درآمد کل پرداخت شده است. به علاوه تحت بازدهی های فزاینده، ارزش تولید نهایی پرداخت  نمی شود. زیرا بازار محصول، غیر رقابتی خواهد بود . پس فرض توابع تولید   CES   (همکن از درجه یک) را نمی توان به سهولت ودر عمل به کار برد . »

 

نگاهی دوباره به فرضیه « برابری مزد با تولید نهایی» دوازده دلیل دارد که ما برای اجتناب از سر درگمُی شما فقط دلیل شماره یازده اش را نقل کردیم تا شما اگر فهمیدید یک جورهایی به ما هم حالی کنید ثواب دارد. زیرا ما نمی توانیم درک کنیم رابطه ی  W=MPL که برای هر کارگر قابل اندازه گیری نیست، اصلا" چیست؟ فاصله ی مزد والرسی با عمل  ویا منافع مزدهای فرا والرسی ،یعنی چه؟ سپس آقای پاسبانی در چهارده صفحه­ی نموداری به توصیح وتبین مــــزد مــنصفــــــــانه پرداخته وبا آوردن اسامی تئوریسین های بسیاری به وضعیت بازار نیروی کار با سیزده مولفه می پردازد و درپانزده جدول و ســه جمع بندی و ســـــه توصیه سیاسی، گفتار پنجاه و چهار صفحه ی نموداری شان را توضیح داده و به پایان میرساند . چند نکته را از نشست تخصصی ایشان در مجمع تشخیص مصلحت نظام بیرون کشیده ودر موردش صحبت می کنیم.

ایشان در جمع بندی ونتیجه گیری سومشان درهشتمین بند آورده اند : (تلقی غیر منصفانه از وضعیت مزد در ایران، ازدلایل اصلی پایین بودن سطح بهره وری می باشد.) پرسش این است چــــــرا تلقــــی و چـــــــرا غیر منصفانه؟؟ آیا کارگران ایران تلقی می کنند که دستمزد پایه برطبق قانون کار تازه اگر پرداخت شود مبلغی کمتر از پانصد هزار تومان است؟ تلقی یعنی برداشت پا در هوای ناشی از احساس. ماکارگران در ایران تازه اگر کارفرمایی خوش حساب و اهل قانون داشته باشیم که معمولا نداریم تازه بطور قانونی باید مبلغی زیر 500 هزار تومان دریافت کنیم. بعد اگر بپذیریم این تلقی ماست ،آیا تلقی ما غیر منصفانه است؟ یا پرداخت مزدی که یک چهارم خط فقراست! غیر منصفانه میباشد؟  دراصل چهل وسوم قانون اساسی پس از تاکید بر تامینِ نیاز های اساسی : مسکن، خوراک، پوشاک، بهداشت، درمان، آموزش وپرورش وامکانات لازم برای تشکیل خانواده برای همه ......آمده است:« تنظیم برنامه اقتصادی کشور به صورتی که شکل  ومحتوا وســـــــاعت کار چنان باشد که هر فرد علاوه بر تلاش شغلی ، فرصت وتوان کافی برای خود سازی معنوی،سیاسی واجتماعی وشرکت فعال در رهبری کشور وافزایش مهارت و ابتکار داشته باشد.....»

حالا آقای نوبخت وپاسبانی وهمه ی آنانی که راه به مجمع تشخیص دارند و به دنبال راهکارهای دلخواه خودشان برای رونق بخشیدن به فضای کسب و کارند، یکبار دیگر این واژه ها را که از گور بیرون کشیده ایم بخوانند! آری میدانیم واژه های قانون اساسی است .همانی که معتقدیم مردم به آن رای داده اند تا مملکت ماهم دارای قانون مادر واصلی باشد ومسئولینِ وکیل و وزیر برطبق آن عمل کنند وروسای جمهور پس از انتخاب، سوگندِ پاسداری از آن را میخورند. آری میدانیم وآگاهانه می گوییم  :ازگور بیرون کشیده، مگر گور شاخ ودُم دارد؟ کجای شکل ومحتوا وساعت کار! چُنان است که ازگور بیرون کشیده ونشانتان دادیم؟ کدامتان امروزه روز، حتی با چهار برابر چنین پایه­ی دستمزدی می­توانید به مسکن، خوراک، پوشاک، بهداشت و درمان وآموزش وپرورش خود وفرزندانتان برسید؟ چرا همه ی شمای طرفداران نظام بهره کشی انسان از انسان که در همان قانون اساسی صراحتا" درکلام مردود شمرده شده، توپِ نا بهره وری سرمایه داری در ایران را به زمین ما کارگران می اندازید ؟ و مثل غنی نژاد ها مارا تنبل وتن پرور معرفی می­کنید وبا آمار و ارقام هدایت شده ای که نشانمان میدهید میگوئید : ساعت کار مفیدِ روزانه در ایران زیر دوساعت است . شما که ریش وقیچی دست خودتان است، ما تنها دارایی خودمان را که نیروی کارمان یا همان توانایی کارکردن است را دراختیار شما یان میگذاریم وبرایتان کار می­کنیم وبرطبق نظر شما نیروی کارمان را صرف می کنیم .شمایی که مالکیت خصوصی خودرا برابزارِجمعی تولید اعمال کرده اید وبا تصاحب ارزشهای مادی ناشی از کارکردن ما، بر ما آقایی میکنید چرا کالایتان را به قیمت ارزان تر نمی فروشید اما به هرطریق درصدد ارزانتر خریدن شیره جان ماکه نیروی کارمان است بوده وبا ایجاد سپاه بیکاران شمشیرِ فقر،گرسنگی وفلاکت را بالای سرمان میچرخانید تا اگر سری راست کردیم به دِم تیغتان گیر کند؟ تا شما تعیین کننده قیمتِ تنها" کالا"ی ما، نیروی کارمان باشید . اصولا" اگر راست میگوئید چرا تعطیل نمی کنید؟ همه ی کارخانه های باقی مانده را نیز تعطیل کنید! نگذارید درهیچ جا هیچ کارگری برایتان کار کند! تا از شر بقول خودتان زیاده خواهی های کارگران راحت شوید. تعطیل کنید تا معلوم شود چه کسانی اگر نبودند، چه کسانی از گرسنگی می مردند ! تعطیل کنید تا معلوم شود چه کسی نانخور و سر بار دیگریست! شما که بهتر می دانید قدرت مقاومت کارگران در مقابل کاهش روز افزون سطح زندگی چه اندازه است؟ آیا ازعهده ی کار خود بر میآئید؟ حکایتِ شما حکایت مرده ایست که اگر به او روبدهند به کفن ......... با این دستمزدی که میدهید انتظار دارید برایتان رقص سماعی تا پای جان کنیم ؟ چرا باید ازهمه ی جان برایتان مایه بگذارم وقتی میدانم باید جانی داشته باشیم تا به کار دوم وحتی شاید کار سوم هم برسم که شاید از عهده ی مخارج روز افزون زندگی عادی خویش برآئیم .این شمائید که هم خر را می خواهید وهم خرما را، هم بدنبال بهره وری اید هم دزدیدن از دستمزد ما وهم اخراج وبی کار سازی مان اگر اعتراض کنیم ،هم نادیده گرفتن عمدی و علنی حقوق بنیادین کار وسرکوب وزندان انداختن کارگران، هم هرچه بیشتر وبیشتر سود بردن هم هزار دغل در کار زدن وتن به استاندارد های تولید ندادن . آیا این شما نیستید که با دریافت وامهای کلان برای ظاهرا" تولید به سراغ رشته های انگلی سرمایه مثل ارز وسکه وزمین و بساز بفروشی و واردات بنجل های چینی وبورس بازی و غیره وغیره می روید؟ وبقول خودتان سرمایه گذاری در تولید را بی صرفه! می­کنید وبه این طریق فاصله ی خوابِ سرمایه تاسود را کم می­کنید؟! خوب است به شما گفته شود آنانی که نامشان یا تئوریشان را برایمان ردیف می کنید چه حقوق اولیه ای را برای کارگرانشان قائلند،نگاهی به حقوق بنیادین کار بیاندازید !  یا به همین اخبار تلویزیون خودمان از تظاهرات و اعتصابات کارگری، نگاه کنید که کارگران در حال حمل پرده نوشته های خود وشعار دادن هستند وپلیس تنها مراقب ترافیک وعدم برخورد است .

آقای پاسبانی در سومین آیتم اولین توصیه های سه گانه ی سیاستی آورده اند: { با عنایت به جایگاه ویژه و پراهمیت تعیین خطوط فقر یا سطوح حداقل معیشت، لازم است تا تدابیری اندیشیده شود که حداقل مزدی که هر سال اعلام می گردد پوشش دهندهِ حداقل معیشت کارگر و خانواده اش باشد تا به این ترتیب با پدیده ای به نام کارگرانِ دچار فقر مطلق مواجه نبود . درغیر این صورت کارگری که از طریق کار رسمی نتواند حداقل معیشت خود را تامین کند،ضمن آنکه دچار انواع اختلالاتِ روا نی میگردد، احتمالا" ازطریق کم کاری یا خراب کاری واکنش نشان خواهد داد. لازم به ذکر است که برای تعیین بی طرفانه خط فقر و داوری منصفانه حداقل مزد، باید از نهادهای غیر دولتی و متخصصینِ بازار نیز استمداد جست.}

قبل از باز تعریفِ این توصیه ی سیاسی آقای پاسبانی ازنگاهِ کارگرانه خودم ،ازهمه ی اقتصاد دانانی که میشناسم استمداد می کنم با باز تعریفی ساده از نقل قول ها وفرمول هایی که در بالاتر آوردیم وگفتیم چیزی حالیمان نشد ونمی شود، ما کارگران را یاری داده ومطمئن باشند چنانچه فرمول های فوق را بازبانی ساده برایمان واگویه کنند ومنِ کارگر بتوانم آن را هضم ودرک کنم دردِ ناشی از آن هضم ودرک را با زبان خویش فریاد خواهم کرد تا هم قطارانم نیز آگاه شوند. پس همه ی نا دانستن خود را به یاری کردن آنانی که  انسانند وانسان را لایق نظامی انسانی میدانند، گره زده ومنتظر می مانم تا شاپور رواسانی ها ابراهیم رزاقی ها فریبرز رئیس دانا ها مالجو ها حتی فرشاد مومنی ویا عبدالرضا داوری برای ما کارگران بگویند، تا بیشتر بدانیم که با چُنین تئوری ها وتئوریسین ها کدامین چاه را برای دفن کردنمان در دست حفر دارند که آذینش می بندند،در آستانه ی کام گذاشتن اربابان سرمایه دار خارج نشین، تا ما هم.................

خسته شدیم آنقدر شنیدیم افزایش دست مزد کارگران منجر به افزایشِ تورم می شود،همه شان می دانند دستمزد ما ارتباطی به تورم نداشته وندارد واصولا منشاء واژه ی تورم ومعنای آن ربطی به کارگران ودستمزدِ ناچیزیشان ندارد !اگر درست حسابی وبدون تعویق، حقوق کارگران را بدهند که معمولا اینگونه نیست ومعوق ماندن حقوقِ چند وچندین ماهه به عادی ترین عامل اعتراض کارگران بدل شده ،و چنانچه خیلی دست بالا را بگیریم ده الی 12 ./. هزینه تولید صرفِ دستمزد می شود. واین منهای همه طلب های کارگران از تعیین کنندگان دستمزد به خاطر دزدیدن ازنرخ تورم واعلام دروغینش در آستانه اعلام دستمزد ها وتعین دستمزدهای پائین تر از تورم در طول این سالهاست.حالاایشان دارند می­گویند:حداقل مزدی که هرساله اعلام می­شود باید حداقل معیشت را فراهم کند تا پدیده ای بنام کارگران دچار فقرمطلق شده نداشته باشیم و از دچار شدن کارگران به انواع اختلالات روانی نیز ناراحتند، گویا ایشان را به قول معروف از آن طرف آب وبا هواپیما  آورده اند برای تحقیق و تحلیل شرایط وارائه ی راهِ برون رفت ورونق گیری کسب وکار و سرمایه گذاری وگویا اجازه ی حتی دور زدنی یکی دو ساعته در شهر را به ایشان نداده اند تا با همین چشم سر ببینند درسر هرچهارراهی چند کودک خارج شده از گردونه ی آموزش وپرورشِ اجباری ورایگان طبق قانونِ اساسی با التماس وسماجت میخواهند آدامس و فال و گل وروزنامه و..... به او بفروشند ویا چند نفره میریزند برسرِماشینشان برای مثلا" تمیز کردن شیشه اش، ایشان حتی ازکنار یک شعبه دادسرا هم رد نشده اند وصبح ویا شبی گذرشان به شهر نیفتاده وانواع بیماران پریش ومعتاد وکارتن خواب ها را ندیده اند.

آقای پاسبانی صومعه در این توصیه سیاسی خود گذشته از همه ی نقاشی با کلمات شان که به دلِ آقایان خوش می نشیند مخصوصا با توهینی که به کار گران می­کند و« خرابکاری » را به ما نسبت می دهد،نشان میدهند که شناختی از کارگران ندارند ونمی­دانند ما تنها یک بار در تاریخ موجودیتی که اربابانشان پس ازفروپاشی فئودالیسم (نظام ارباب رعیتی) به ما دادند و زمانی که صنعت داشت رشُد می کرد، به جهت عدم شناختِ مان، ماشین های تولید را عامل بیکاری خود دانسته ودر جنبشی ناشی از بی حقوقی وبی کاری و گرسنگی دست به تخریب آن می زدیم و بس  وجز این درهیچ برهه ای از هستی خویش جز ساختن وآباد کردن کاری نداشته ونداریم .ایشان در آخرین جمله ی این برگزیده خواسته یا ناخواسته پس از آوردنِ کلماتِ "لازم به ذکر است که،" به اقرار نشسته اند،زیرا ادامه داده اند : برای تعیینِ بی طرفانه! خط فقر و... تاکید کرده اند : داوری منصفانه! ...... باید از نهاد های غیر دولتی ومتخصصِ بازارِکار استمداد جست. که یعنی آشی بنام دستمزد منصفانه قابل پختن نیست . زیرا هریک از دوطرف کارگر وکارفرما ،نمی توانند بی طرف بوده وبیطرفانه درتعیین حداقل دستمزد شرکت کنند، یکی به دنبال سودی هرچه بیشتر است وآن دیگری که کارگر است وبجز نیروی کار خویش چیزی برای فروش ندارد به دنبال دستمزدی عادلانه وزیستی انسان­گونه است ،وتعیین خط فقر نیز بدون بررسی بیطرفانه به جایی نمی رسد. پس باید آدم­هایی خارج از دولت برای این مهم انتخاب شوند. یعنی ایشان اقرارمی کنند که دولت با دراختیار داشتن بیش از هشتاد درصد اقتصاد مملکت! نمی تواند بیطرف باشد. ایشان در جواب اینکه پس چه باید  کرد ؟ نهاد های غیر دولتی و متخصصین بازار! را نشان میدهند واحتمالا" بجای واژه ی بازارِآزاد به اشتباه نوشته اند :بازارِکار.  چرا تهمت میزنیم ؟ نه! تهمتی درکار نیست ،وگرنه ایشان که سنگِ آزادی تشکل کارگری برطبق حقوق بنیادین کار را در منصفانه نشان دادنِ مزد منصفانه به سینه می زنند واین همه در موردش قلم فرسایی یا سخن رانی کرده اند، می­توانستند همین جا ،بله درست در همینجا بجای آوردنِ ( نهاد های غیر دولتی ) می­نوشتند ویا می­گفتند: تشکل های مستقل وخود ساخته­ی کارگری ! تشکلهای کارگری­ایی که وجودشان را مدیونِ دولت یا سرمایه دار نباشند ! مستقلِ از دولت و سرمایه باشند ! اما چه می­شود کرد  ایشان هم مانند همه ی هم اندیشان خویش ایمان­شان به سرمایه، خدشه ناپذیر است واز آوردن نام کارگر هم تا می­توانند خوداری می­کنند وشاید تلاشِ دوستانشان هم برای تعویض نام کارگر به همین دلیل باشد. البته باز خدایشان بدارد که مانند دوست آشنا یا غیر آشنای هم اندیشِ شان جناب دکتر علیرضا مقدسی{ که در بخش پایانی مطلبِ خود با عنوانِ نقش مزد در سیستم روابط کار و صنعت منتشره درنشریه ی صنعت و کار آفرینی شماره­ی چهل ونهم مردادِ 1389  پس از نام بردن ازجنابِ مالتوس وآوردن روش های تعیین حداقل دستمزد درکشور های مختلف،به نظریه های  تعیین مزد به لحاظ اقتصادی پرداخته وبعد از بیان تئوری مزد معیشتی از جنابِ ریکاردو، به تئوری سهمِ مزد ازجنابِ استوارت میل رسیده وبا آوردن تئوری عرضه وتقاضا ازجنابِ آدام اسمیت نام برده و.....} یک ضرب دلِ کارگران را کنده وبه دستشان نمی­دهد،گرچه این­گونه به صراحت بیانِ خواسته ی سرمایه داران، خودش غنیمتی است وآدمی می­فهمد طرفش کیست وحرفش چیست! وبا شنیدن وخواندن فرمول پشت فرمول گیج نمی زند ودست یاری به طرف اقتصاد دانانی که مجیز گوی نظام سرمایه داری نیستند، آنهم فقط برای فهمِ مطلب دراز نمی کند . خودش چیزکی را، حسِ فهم، می­کند و با جان کندن به دنبالِ یافتن آنچه فکر می کند لازم دارد راه می افتد وافتان وخیزان با خواندن وپرسیدن وگوش کردن، به درکی که آرامش کند می­رسد و......  آری آقای مقدسی دربابِ بیان تئوری های متعدد مطروحه شان به( تئوری مذاکره) می پردازد ومی نویسد : « دراین تئوری دونرخ، یکی بالا ترین ویکی پائین ترین نرخ مزد،درنظر گرفته میشود .بین این دو نرخ،نرخ های دیگرهم وجود دارد که با توجه به اجباروناچاری کارگر برای اشتغال واجبار وناچاری کارفرما برای استخدام، تغییر می کند. نرخ های بین این دو حد و تعیین هر کدام بستگی به قدرتِ چانه زنی هر یک از دو طرف دارد. دراین نظریه به میزانِ حداقل وحداکثر مزد اشاره ای نمی شود،ولی بیشترین مزدی که کارفرما تمایل به پرداخت آن دارد، بستگی دارد به :* میزان رونق موسسه * قدرتِ رقابتِ موسسه * قبول خطرِ ضرر درفعالیت، درصورتِ افزایش هزینه نیروی کار به میزان زیادتر از حدِ معمول *  میزانِ حداقل مزد بستگی دارد به :  تخمینِ قدرتِ مقاومتِ کارگران در قبال پائین آمدن سطح زندگیِ آنان . * قدرتِ تشکلاتِ کارگری و میزان ذخائر آنان برای تدارکِ اعتصاب .»

معنای این پنج یا شش خط ایشان می شود: چون ما کارگران تشکیلات مستقل خودمان رانداریم واین تشکیلاتِ نداشته مان در سراسر ایران  درجغرافیای ولایت وایالت وکشور متحد نشده و در اتحادیه های سراسری کارگری ایران موجودیت و تعریف ومعنایی ندارد و چون ما به دلیل همین نداشتن ِ شورا یا انجمن یا سندیکا ویا هرتشکل مستقل کارگری با هرنامی دیگری، لاجرم عضوش هم نیستیم،  وبخاطرِ حق عضویت پرداخت نکردن به تشکل کارگری دلخواه مان چون وجود ندارد، صندوقی برای حمایت ازخود درهنگام اعتصاب نیز، نساخته و نداریم، تا توانِ مقابله با کارفرمایان را داشته باشیم . آری از این بابت است که قدرت نداریم وبه بازی گرفته نمی شویم ! بخاطر همین بی تشکلی وپراکنده گی! آقایان به صراحت به ما میگویند : تو حتی به اندازه ی یک گروه فشار هم قدرت نداری ولایق چانه زنی هم نیستی، پس خفه شو! درتعین نرخ دستمزد، تو وخواسته های تو به حساب نمی آید . میزانِ حداقل مزد به رونقِ موسسه ی ما در بازار یا قدرتِ رقابتِ ما  دربازار و اکنون با این حالِ زاری که توداری؛ تنها وتنها به خواست و لطف و کرامت ما کارفرمایانِ ولینعمت بستگی دارد ولاغیر ! والسلام!

سرمایه داران برای بالا نگاه داشتنِ نرخِ سود، بیچاره ها باید حواس شان به قدرتِ نه گفتنِ ماهم باشد، مثلا" مافقط ساکت نشستیم وشنیدیم کارگاه های زیر پنج نفر از شمول قانون کار خارج شد! اما سرمایه داران محقق وتحلیل گر استخدام کرده وپول دادند وبا بررسی نتیجه ی کارشان فهمیدند (کارگران درنبودِ تشکل مستقل خود درهراسِ لقمه نان خویشند ) پس بجای پاره کردن یک صفحه از قانون کار جمهوری اسلامی ایران دو صفحه را پاره کرده وکارگاه های ده نفره را نیز ازشمول قانون کار بیرون انداختند. سپس بااجرای سیاستِ تعدیل اقتصادی همه ی ما کارگران را که داشتیم بطور رسمی برای کارفرما کار می کردیم آرام آرام با عناوین وطرق مختلف از حالتِ رسمی بیرون گذاشته وقرارداد را صفت کارمان کرد وماشدیم کارگرِقراردادی ،کارگرِ پیمانی ،کارگرِ موقت و برده­گانی که شناسنامه هامان نیز به گروی نان رفت تا شرکت های پیمانکارِ نیروی انسانی با دریافت اولین حقوق­مان مدرک هویتی مارا برگرداند ،تا دوباره برده گانی آزاد شویم...... اما باز ساکت ماندیم وآقایان با تحقیق  به خاطر رشد و رونق فضای کسب کار! همه ی کارگرانِ شاغل در مناطقی را با نام گذاری آن مناطق به «مناطقِ ویژه ی اقتصادی وبنادرِ ویژه»ازشمول قانون کار خارج کردند تا چرخ صنعت با مانع ای بنام کارگرمشمول قانون کار، برخورد نکند ویک­ضرب تا 2004 مارا برساند تا برنامه ی چشم اندازِ بیست ساله محقق شود! وباز چون به آنجا نرسیدیم آقایان برای ریشه کنی اصولی واساسی موانع از پیش پای رشد وترقی جامعه (بخوانید چوبِ لای چرخشان، کارگران!) ،خواهان حذف کلی قانونِ دست وپا گیر کارشدند وهمین پارسال بود که باز با تحقیق، عقلشان رسید که می شود دوسال از کارگر بنام شاگرد کار کشید و از پرداخت هرگونه دستمزدی آسوده شد. زیرا آقایان از تهیدستی کارگران خبر داشته وبیخبر از تاثیرات برخورد های امنیتی با کارگران نبوده و خیالشان از تشکل دولت ساخته ای که در خانه ی کارگران جا خوش کرده هم راحتِ راحت بود ومی­دانستند کسی در آن خانه نیست که ایجاد مزاحمت کند ،بلکه خوانندگانی یافت می شود که درگروهِ "کر" شرکت کرده  و آواز می خوانند که : ما باید زیاده طلبی نکنیم وبدانیم که کارفرمایان نیز محدودیت دارند و نمی توانند بیشتر از اندازه دستمزد پرداخت کنند ،پس نباید اصل تولید را زیر سوال برد باید کارفرمایی باشد تاما هم دستمزد بگیریم ،نیاید کارفرمایان را به سمتِ اخراج کارگران هُل بدهیم.وچنان در این کنسرت خوش می خوانند که یادشان میرود حداقل درنام نماینده کارگرند ومثلا دارند کارگران را نمایندگی می­کنند نه کارفرمایان را.

به گزارش ایسنا به ظاهر وزیر کار با اعلامِ صریح نبودِ مدل جدید برای تعیین دستمزدِ کارگران گفته اند:«تاکنون روش تعیین حداقل دست مزدِ کارگران مشخص نیست وما هر تصمیمی که شورای عالی کار بگیرد را به عنوان وزارت کار، همان را اجرایی می کنیم .»  باز باید ما کارگران خود حدیثِ مفصل بخوانیم از این مُجمل! زیرا معلوم نیست ایشان از سناریو ومدل ونمونه ایی که باز خواندیم اعلان برائت میکند وبه قول معروف عقب نشینی کرده اند یا نه ؟ زیرا ایشان وزیر کار است و باید می گفت : درتعیین حداقلِ دستـــــــــــمزدِ 93 ما طبق وظیفه ی خویش موظف به اجرای قانونِ اساسی و قانون کار بوده وهستیم وتلاش میکنیم کوچکترین خلاف قانونی در روند تعین دستمزد وارد نشده، یعنی هم اصل 43 قانون اساسی وهم ماده ی41 قانون کاررامَد نظرداشته و خواهیم داشت، تا الگویی از دولتِ راستگویان را نشان دهیم . امــــَا وقتی هر ساله همین شورایعالی کار است که به هزار دلیل برخلاف قانون عمل کرده وحتی شکایت کارگران ازاینگونه عملکردها در دیوان عدالت اداری موجوداست ، پس چرا به جای پاسخی شفاف وقانونی ،به تصمیمِی هنوز ناگرفته گردن می نهند؟ بی آنکه روند وچگونگی اتخاذ آن روشن باشد .....

کاش همه مثل آقای غنی نژاد مستقیم روبروی کارگر می ایستادند ویا مثل آقای مقدسی صاف توی چشم کارگر تئوری های طرفداران نظام سرمایه داری را فرو می­کردند تا شاید بهتر حالیمان می شد ، ما کجائیم و آنان به چه فکر!

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد