کار در ایران

درباره‌ی حقوق کار و ... این صفحه برای کارگران و زحمتکشان منتشر می‌شود ،در معرفی آن بکوشید .

کار در ایران

درباره‌ی حقوق کار و ... این صفحه برای کارگران و زحمتکشان منتشر می‌شود ،در معرفی آن بکوشید .

کمیته های کارگری موجود در ایران به مثابه هیات های موسس

کمیته های کارگری موجود در ایران به مثابه هیات های موسس سازمان های کارگری

(بخش نخست)

این نوشته را تقدیم می کنم به همه فعالین  حاضر در مجمع عمومی  " کمیته ی هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری"  که تحت پیگرد و بازداشت قرارگرفتند و به ویژه کسانی از این کمیته که به خاطر فعالیت کارگری شان زندانی شده اند. سلامت و رهایی شان را  از زندان  خواهانم .

در نوشته پیشین با عنوان « وقتی هیات های موسس سندیکایی تنها یک اسم هستند !» اشاره ای گذرا داشتم به مضمون فعالیت کمیته های کارگری موجود در ایران و اینکه :« از نظر من این ها نیز مضمون کارشان تاسیس و بازگشایی سندیکاها و سازمان های کارگری است» و مرادم از این کمیته ها  از جمله " کمیته ی هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری" و" کمیته پیگیری ایجاد تشکل های کارگری" بود. از آنجا که بازخورد نوشته مورد اشاره حکایت از آن دارد که

دوستانی در مورد نسبت داده شده به مضمون فعالیت این گونه تشکل ها تردید دارند و ممکن است این استنباط نادرست در ذهن کسانی بیاید که نویسنده قصد مصادره فعالیت این کمیته ها را به سود تشکل ویژه ای دارد ضرورت دارد که توضیح بیشتری در این باره بیاورم.

قبل از هرچیز تکیه بر نام سندیکا به عنوان سازمان صنفی - طبقاتی کارگری در ایران به چند دلیل روشن صورت می گیرد . یکم اینکه سندیکا در ایران از بدو پیدایش توسط کارگران و مدافعان و فعالان کارگری بر سازمان های کارگری دارای پیشینه و کارکردی مثبت بوده است و تا کودتای مرداد1332 ضمن حفظ استقلال و پافشاری به فعالیت آزادانه در همه عرصه هایی که به زندگی کارگران ارتباط داشته است پیشرفت های معینی در برقراری مناسبات و روابط و حقوق کار ایجاد کرده است  در دوران پس از کودتا  نیز به رغم تلاش حکومت استبدادی برخی از سندیکاها به نسبت های گوناگون توانستند با توجه و ارزیابی از شرایط حد الامکان به سنت های مبارزاتی پایبند بمانند و در مقابل سندیکاهایی هم بوده اند که دراین دوران دست آموز رژیم استبدادیِ گذشته شدند و تابعی از سیاست های آن زمان شدند . مراد ما از سندیکا دقیقا نوعی از آنست که بتواند در راستای دفاع از منافع صنفی – طبقاتی کارگران در همه عرصه های اقتصادی _اجتماعی و فرهنگی کوشا باشد و به سیاست هایی که منافع کارگران را تامین می کند دست زند.

دوم اینکه از نظر ما مضمون فعالیت سندیکایی با این ویژگی که در برگیرنده همه کارگران فارغ از تفاوت های قومی ،مذهبی ، نژادی و غیرو است تعریف می شود.

 سوم اینکه سندیکا به عنوان یک نهاد دموکراتیک برآرای مستقل کارگران عضو بنا می شود و همواره در تمامی تصمیم گیری هایش براصول دموکراتیک پایبند است و ساختار این سازمان کارگری نیز بر همین اساس بنا می گردد تا روابط متقابل و برابر در همه سطوح سازمانی برقرار بماند .

چهارم اینکه این سازمان کارگری صنفی و طبقاتی است . به این معنا که از منافع صنف یا حرفه ای که به آن تعلق دارد به طور خاص و در رابطه با منافع طبقه کارگر در مقابل سایر طبقات به ویژه صاحیان سرمایه و دولت ها به طور عام دفاع می کندو این منافع را در همه عرصه ها از قانونگذاری تا اجرای قوانین به سود کارگران در همه عرصه ها ی اقتصادی ، اجتماعی ، زیست محیط،  فرهنگی و در هر عرصه ایکه این منافع  در آن موضوعیت می یابد پی می گیرد.

پنجم اینکه دارای استقلال رای و عمل است و به هیچ حزب و گروه سیاسی و هیچ قدرت دولتی وابسته نیست .ضمن آنکه این حق را دارد تا در راستای دفاع از حقوق کار در فعالیت های اجتماعی و سیاسی با سایر گروه ها ، احزاب و جنبش های اجتماعی همکاری های متقابل سودمند و ائتلاف های معین داشته باشد.

سازمان کارگری که از این مضمون و محتوا پیروی کند یک سازمان سندیکایی است که قابلیت ها و استعدادهای لازم را در هر شرایطی نشان خواهد داد. از تلاش برای به رسمیت شناسانمدن خود تا تشکیل اتحادیه ها ی منطقه ای وفدراسیون های سراسری تا فعالیت سیاسی برای اعزام نمایندگان واقعی کارگران در مجالس قانونگذاری و مشارکت در تصمیم کیری های کلان و تصویب قوانین مترقی و عدالتخواهانه به سود زحمتکشان. هرگونه پیشداوری در باره کارکرد سندیکاها و یا اتحادیه های سندیکایی و یا فدراسیون های سندیکایی و درجات عالیتر آن بی تردید به سود کارگران نخواهد بود .

و اما ارزیابی کمیته های کارگری موجود؛

از آنجا که بررسی تحلیلی مضمون فعالیت این کمیته ها مورد نظر است در این جا به دو موضوع در باره این کمیته ها می پردازم واین دو موضوع یکی نام و نشان کمیته هاست که به اعتبار آن نام فعالیت می کنند و آشکار ترین ادعای و تعهد به این ادعا در تابلوی آن به عنوان انکار ناپذیر ترین سند خود نمایی می کند و دیگر اهداف آن ها که دراساسنامه به عنوان مهمترین موضوعی است که مجمع عمومی این نهاد ها به آن رای داده و تصویبش کرده است. اینکه هریک از این کمیته ها کی و چگونه تشکیل شده اند ودگردیسی در هریک از آنها به چه صورت بوده است ؛ هرچند مهم و قابل تامل است اما نپرداختن به آنها در این رابطه مشکلی ایجاد نخواهد کرد. با پذیرش این واقعیت که این نهاد ها و اعضای آن بخش جدایی ناپذیر و انکار نشدنی و چه بسا تاثیرگذار در جنبش کارگری ایران هستند و ضروری است تا برای نیل به یکپارچکی و وحدت عمل و رویه فعالان و سازمان های صنفی – طبقاتی کارگران به مشترکات موجود در بخش های متفاوت جنبش کارگری توجه  و زمینه های توسعه و همکاری پیرامون این مشترکات فراهم شود . به این خاطر دراین نوشته می کوشم تا به این واقعیت که« مضمون کار این نهادها  تاسیس و بازگشایی سندیکاها و سازمان های کارگری است»   به تکیه برمواردی که دربالا به آن اشاره شد بپردازم .

کمیته های مورد بحث به هر دلیل ترجیح دادند تا نه به عنوان موسسان شوراها یا سندیکاهای کارگری و نه به عنوان سازمان های حزبی کارگران اعلام موجودیت کرده وبه فعالیت بپردازند کمیته پیگیری ایجاد تشکل های کارگری و سپس کمیته هماهنگی هر دو به اعتبار نامشان بنا را بر تشکیل تشکل های کارگری قرار دادند. ویژگی این نام گذاری ها مواردی را در ذهن مخاطبین تداعی می کند . تداعی این معانی ممکن است از اهداف اساسی این کمیته ها نباشد اما ارزیابی خارج از ذهن فعالان این کمیته ها بستر های مستقلی را داراست و  این کاملا منطقی است. این ویژگی ها در مواردی مشترک و در پاره ای موارد متفاوت است و علت اصلی این تفاوت ها بطور قطع با تفاوت در اندیشه بانیان این کمیته ها برمی گردد . دلیل آن هم کاملا روشن است چون شرایط عمومی جامعه برای همه تاکید دارم برای همه یکسان بوده است اعم از اینکه موسس سندیکا باشند یا خواهان شوراهای کارگری یا هرنوع دیگری از تشکل همه و همه از شرایط غیر قانونی ممانعت از تشکیل نهاد های مورد نظرشان به یکسان دچار محدودیت بودند و هم از امکان برخورداری از امکانات رسانه ای و مجامع عمومی و داشتن مکان و جایی امن برای نشست های خود تهدید و تحدید میشدند. به این ترتیب ویژگی نامگذاری برای فعالان کمیته ها راباید در تمایلات و سلایق و آرمانگرایی های آنها جست. چیزی که ابتدا به ساکن فعالیت شان را مشروط به شروطی می کرد که شاید ضرورتی هم به آن شروط نبود اما به هر روی این دوستان آزاد بوده و هستند تا با معیار هایی که در نزدشان معتبر است پای در میدان نهند .

اما این موضوع که چرا یکی کمیته پیگیری و دیگری کمیته هماهنگی ایجاد تشکل ها نامیده شدند در حالی که هر دو می توانستند (برای ایجاد تشکل ها) به عنوان موسسان ایجاد تشکل ها مطرح شوند موضوعی است که تفاهم بر سر درک آن برای مخاطب آنها بسیار مشکل است .  پیگیری و یا هماهنگی برای ایجاد تشکل ها می توانند استنباط هایی هر چند محدود اما متفاوت را نشان دهد . اولین چیزی که به نظر می آید اینکه موسسان تشکل های کارگری وجود داشته و رسما فعالیت داشته اند اما چون برای پیشبرد کار به مشکلات فراقانونی یا ذهنی و غیرو برخورد کرده اند برای رفع این مشکلات تصمیم به ایجاد  کمیته پیگیری گرفته اند. در واقع خواسته اند در یک تقسیم کار منطقی این کار را به فعالانی واگذارند تا به گونه ای تخصصی تر  راهکار های مناسب را در راه ایجاد تشکل های کارگری بیابند . یا اینکه گروه های موسسی برای ایجاد تشکل های کارگری به وجود آمده بوده اند که به دلیل آنکه فاقد وحدت رویه و هماهنگی بوده اند در نتیجه نیازمند کمیته ی هماهنگی شده اند تا با تکیه براصل وحدت رویه، هماهنگی های لازم را برای ایجاد تشکل های کارگری برقرار کنند . اینکه این اسامی چرا بر ای کمیته ها انتخاب شده است در نهایت موضوعی است که باید از سوی این کمیته ها روشن شود . اما اصل پذیرش نوعی یاری رساندن در  شگل گیری سازمان های کارگری و کمک به متشکل شدن کارگران هدف یگانه ای است که این کمیته ها را ایجاد کرده است و چه کسی می تواند خاصیت بنیان گذاری و تاسیس تشکل های کارگری را از این نام ها بگیرد؟ این نامگذاری (در ست یا نا درست ) می توانسته و هم می تواند بنا با اعتقاد بند 2 ماده چهار  اساسنامه کمیته هماهنگی« همراه با درایت، شکیبایی و پختگی لازم، برای بسیج هر چه بیشتر توده ی کارگر، جهت یکپارچگی و وحدت در جنبش کارگری ایران» تاثیر گذار باشد.  این نخستین مفهومی است که هدف از شکل گیری کمیته ها را در عالم واقع بیان می کند                   ادامه دارد.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد