دو دو
و
سه سه
و چهار چهار
هر بامداد و طناب دار
و
بغض ِ شکسته در گلو
ادامه مطلب ...
اینروزها شعارهایی در اعتراضات کارگران(شاغلیا بازنشسته
از سایر رشتهها و بخشها) سرداده میشود. که به درستی معلوم نیست طراحان اصلی چنین
شعارهای ترحم انگیز و تحقیرآمیز چه جریاناتی هستند . آیا این شعارها از ناچاری،
ناگزیری، استیصال و خشمِ خودِکارگران برخاسته است؟ آیا منبع تولید چنین شعار هایی
ایدئولوگ های طبقه متوسطی اصلاح طلب اند؟
آیا رسانه های فارسی زبان و اپوزیسیونِ برانداز که تنها هدفشان از بسیج
کارگر استفاده ابزاری است، در ایجاد و رواج چنین شعارهایی دست دارند؟ آیا جریان
های وابسته به قدرت سیاسی حاکم واز جمله نهادهایی چون مجلس و خانه کارگر برای محدود
سازی مبارزات کارگری تنها در وجه کم رنگ اقتصادی این شعارها را به اعتراضات کارگری
کانالیزه میکنند؟
ضمن احتمال وجود تمامی یا بخشی از این
موارد ، بیش و پیش از هرچیز باید وجود چنین شعارهایی را در نبود سازمان های کارگری
مستقل و همچنین نبود احزاب کارگری و چپ توانمند به عنوان بازتابدهندهگان منافع
استراتژیک کارگران در درون کشور دانست. این نبود و کمبود فعالیت احزاب و سازمان
های کارگری به معنای نبودِ برنامههایی است که برپایه خواستها و مطالبات آنی و
آتی کارگران، در همه عرصههای زندگی اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و محیط زیستی
مدون میشود.
«نهِ » بزرگ
کاروانسرا یا تالار
کنسرت یا نمایشی از آن
ترانه و آواز با ساز یا بی ساز
پوشیده یا عریان
فرقی ندارد
مهم آن « نهِ » بزرگ است