گاه در توضیح آنچه برما می گذرد به رغم بیان همه ادلهی قابل گفتن و بخاطر پرهیز اخلاقی از همهآنچه نمیتوان گفت ناگزیر از پناه بردن به شعر و ادبیات بزرگان سرزمینت میشوی ! تا شایدبه یمن قدرت قلم بزرگانی از این عرصه ماندگار فلسفه زندگی انسان های تحول خواه و دگرگونی طلب ، بخشی از واقعیات زمینی را بازنمایی کرده باشی . در بین اهالی پیروان اندیشه عدالتخواه و جستجوگران آن ، گاه تشخیص سره از ناسره چندان مشکل می افتد و چنان بین واقعیت ودروغ و جعل آن بخاطراثرات هجوم رسانه حقیقت گویی سرکوب میشود که چاره ای جز این نیست که این جماعت را به زمان و آینده ای که گفتن را تاب شنیدن باشد واگذاری ! با این مقدمه کوتاه که خود رمزآلود است شعر زیبای کتیبه را با تفسیر و تحلیل بسیار خواندنی دکتر محمد رضا روزبه را می آورم .
کتیبه :
فتاده تخته سنگ آنسوی تر ، انگار کوهی بود
و ما اینسو نشسته ، خسته انبوهی
زن و مرد و جوان و پیر
همه با یکدیگر پیوسته ، لیک از پای
و با
زنجیر
اگر دل می کشیدت سوی دلخواهی
به سویش می توانستی خزیدن ، لیک تا آنجا که رخصت بود
تا زنجیر
ندانستیم
ندایی بود در رویای خوف و خستگیهامان
و یا آوایی از جایی ، کجا ؟ هرگز نپرسیدیم
ادامه مطلب ...