از : کاظم فرج الهی
· واقعیات موجود و تصمیم طبقاتی
در ماه های پایانی سال 1401 کمیته دستمزد شورایعالی کار، به ریاست وزیرکار، با همه چانه زنی ها و اعمال نظر و دستکاری در روش ها و محاسبات به منظور رسیدن به عددی کوچکتر، سبد معیشت یک خانوار 3.3 نفره کارگری را 12.47 میلیون تومان محاسبه کرد و سرانجام در آخرین روزهای اسفند در شرایطی که در پایین می آید، نشست مزدی شورای عالی کار به منظور تعیین مزد سال 1402 کارگران برگزار شد:
یک) سطح مزدها بیش از چهار دهه عقب ماندگی و سرکوب مزمن را در کارنامه دارد.
دو) وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در گزارش سالانه پایش فقر نرخ خط فقر یک خانوار چهار نفره را برای تهران 14.7 و بطور میانگین برای سراسر کشور 7.7 میلیون تومان برآورد کرده و اضافه کرده بود این رقم نسبت به سال 1399 بیش از 50 از درصد افزایش داشته است[البته در درستی و کمتر از میزان واقعی بودن این ارقام تردید بسیار است].
سه) منابع رسمی از جمله مرکز آمار و بانک مرکزی ایران نرخ تورم نقطه به نقطه در اسنفد ماه را 63.9 در صد و نرخ تورم سالانه همین سال را 46.5 درصد اعلام کرده بود.
چهار) همین دولت در لایحه پیشنهادی خود بودجه سالانه دستگاه های دولتی و شمار بسیاری از موسسات و نهادهای غیر ضروری فرهنگی و غیره را بین 50 تا بیش از 100 درصد افزایش داده بود. در آخرین نشست مزدی شورایعالی کار، با حضور غیر متعارف دو وزیر اقتصادی دیگرِ همین کابینه، دولت به عاملیت وزیرکار بدون توجه به حقایق بالا و بدون توجه به بندهای دوگانه ماده 41 قانون کاری که خود وزیر متولی اجرای آن است، همان رقمی که در اسفند سال 1400 به عنوان حداقل مزد 1401 تعیین شده بود پس از تحمل دست کم 46.5 درصدی افزایش قیمت ها طی سال 1401 با 27 در صد افزایش به عنوان حداقل مزد سال 1402 تصویب کرد. سایر سطوح مزدی نیز طبق یک سنت غیر قانونی، نادرست و ظالمانه ی رایج در سه دهه گذشته با ابداع یک فرمول من درآوردی بین 21 تا 25 درصد افزایش داده شد.
در نشست خبری پایان این تصمیم گیری یکی از نمایندگان کارگری این شورا با شرمندگی گفت: " ما امضا کردیم اما راضی نبودیم"(1). این سخن از وجود انواع فشارها، تنش ها و عدم توافق ها در جریان تصویب مزدی حکایت می کند که مطابق با روال قانون مرسوم در این شورا و به رغم تحمیلی بودن، وابستگی و عدم استقلال تشکل های کارگری رسمی و نمایندگان آن در این شورا، باید ظاهر توافقی داشته باشد!.
ادامه مطلب ...در آستانه تصویب برنامه توسعه هفتم در جمهوری اسلامی هستیم. برنامههایی که اجرای هریک باید طی این مدت استقرار این نظام سیاسی نشان میداد توسعه چیست و چه عرصههایی را چگونه وسعت میبخشد! برنامههایی که حداقل از سال 1384 بر اساس "سند چشمانداز بیستسالهٔ ایران"، سندی که جهت تبیین افقی برای توسعهی ایران در زمینههای مختلف فرهنگی، علمی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی راستای مشخصتری را پیدا کرد و از آن پس به پیشنهاد مجمع تشخیص، توسط مجمع تشخیص مصلحت نظام به گونهای تدوین شد که اجرای این چشمانداز از سال ۱۳۸۴ درقالب چهار برنامهی توسعهی 5 ساله انجام گیرد. یعنی در فاصله1384 تا 1404این سند با توضیحات مقدماتیش باید جلوه آشکاری در زمینه های یاد شده به سود پیشرفت و ترقی کشور پیدا میکرد و اکنون تنها دوسال از زمانبندی اجرای سند چشم انداز باقی مانده است و در حالیکه دولت برنامهی هفتم توسعه را تقدیم مجلس کرده است اما شاهد پیشرفت و توسعه ای به سود مردم نیستیم.
ادامه مطلب ...در غارت صندوق تامین اجتماعی، بی اطلاعی این سوی رابطه اسفناک تر است!
آنرا در یابیم!
پس از آنکه سوءاستفاده های دارو دسته دولت نهم و دهم از سازمان تامین اجتماعی برملا شد فکر کردم که این موضوع سنجه مناسبی است تا بیشتر در باره نگاه کارگران نسبت به منافع و حقوق صنفی شان و چرایی میزان دوری این نسبت با واقعیت زندگی شان در یابیم . میشود برخی واکنش ها را در جراید وبرخی را در فضای مجازی دنبال کرد .
اگر منصفانه حکم دهیم پوشش خبری ماجرا چه در رسانه های نوشتاری روی دکه ها و چه در فضای مجازی به اندازه ای است تا بتواند نیشتری و تلنگری بر بیتفاوتی جامعه به ویژه کارگران و بیمه شدگان و مستمری بگیران این سازمان باشد. مطابق معمول برخی از داعیه داران دفاع از حقوق کارگران نیز اعلام موضع کرده و به روش هایی اعلام اعتراض دعوت کرده اند. اما ناکافی است. صاحبان اصلی سازمان تامین اجتماعی و صندوق این سازمان که سرمایه مشاع و بین النسلی شان در دست دولت قرار گرفته است کمترین واکنش لازم را تا این زمان نسبت به این تجاوز آشکار نشان داده اند .چرا؟
با کارگران بسیاری از شاغل تا بازنشسته در باره این موضوع صحبت کرده ام. از کارگران شاغل پرسیده ام که چرا نسبت به غارت سرمایه ای که از جمع حق بیمه پرداختی برای شما توسط کارفرما به سازمان تامین اجتماعی بی تفاوت هستید ؟ آن ها را با این پرسش ها روبرو کرده ام که «اگر کارفرمایی یک روز از دستمزد شما را ندهد چه می کنید؟ اگر عیدی و پاداش سالانه شما پرداخت نشود؛ چه؟ اگر سنوات شما را ندهد واکنش شما چیست؟ بابت بیمه شما ماهانه 30% به حساب سازمان تامین اجتماعی واریز می شود که 7% آن به طور مستقیم از کل حقوق ماهیانه شما کسر می شود و 23% بقیه هم که بخشی از حقوق شماست که از طرف کارفرما پرداخت میشود . چرا به غارت این سرمایه ای اعتراض نمیکنید؟ آیا اصلا این موضوع را با خانواده خود در میان گذاشته اید؟ آیا فرزندان شما می دانند که سرمایه شما مورد دستبرد قرار گرفته است ؟ واکنش آنها چیست؟
پاسخ هایی را که من در یافته ام آنقدر دردناک است که علاج آن نیازمند آنست که این درد بزرک از سوی هر فعال اجتماعی در یافت شود تا راه چاره آن در دستور زندگی جمعی ما قرار گیرد. نمی توان بی وجود صاحبان حق به دفاع از حقوق آنان بشارت داد! این آسیب شناسی ضرورتی است ناگزیر. باید این پرسش ها را همگانی کرد؛ باید هر فعال کارگری حداقل از کارگران و بیمه شده های پیرامون خود این ها را بپرسد. باید این حس غارت شدگی را تحریک کرد، تا فریاد برآید " آی دزد آی دزد " شاید در این صورت صاحب خانه از خواب بیدار شود و برخیزد تا از خانه ای که از پای بست رو به ویرانی است مراقبت کند.