کار در ایران

درباره‌ی حقوق کار و ... این صفحه برای کارگران و زحمتکشان منتشر می‌شود ،در معرفی آن بکوشید .

کار در ایران

درباره‌ی حقوق کار و ... این صفحه برای کارگران و زحمتکشان منتشر می‌شود ،در معرفی آن بکوشید .

از پذیرش آزادی بیان تا وفاداری به آن در رفتار های جمعی

یادآوری کوتاه : از پایهای‌ترین و درعین حال مهم‌ترین شرط‌های آزادی‌ فردی و اجتماعی و مهم‌ترین نیاز انسان پس از شرط بقا، آزادیِ بیان است. بنا به دلایل بسیاری این آزادی بیان و گفتگوی آزاد بین انسانها درطول تاریخ درتمدن‌های گوناگون و به نسبت های مختلف موجب شکوفایی انسان و زندگی انسانی شده است.

 اگر در برخورد تمدن‌ها با هم، که ابزارنشانه‌های دیگری چون منع، قهر، زور، تازیانه، جنگ افزار و نظامی گری کاربردی زبانی پیداکرده و به نوعی« زبان» حساب آمده بود، بررسی و نتایج آن‌ در زندگی بشری به درستی کاویده شود می بینیم  این دستاورد بزرگ بشری آنجا جوانه زد که آن«زبان »‌ها در مناسبات انسانی ناکارآمدی ونادرستی و زیانبار بودن خود آشکارا نشان داده است و ابزارنشانه‌ها عاجز از انتقال مفاهیم و فهمیده شدن بوده اند. گذشته از این تحول اساسی که بیان فراتر از ابزارنشانه‌ها انسان را یاری کرده است. اتفاق دیگر تاریخی در زندگی انسانی این‌ست که  آزادی بیان، فلسفه‌ی رشد بشری را در خود دارد این آزادی به منظور بیان تعهدات و انتقادادت از اساسی ترین ابزار برای رشد فرهنگی و اجتماعی جوامع در تحکیم و حفظ حقوق در مناسبات بشری است . 

 حق آزادی بیان نتیجه‌ی جدال بین مجاز و ممنوع

نقطه مقابلآزادی بیان ، ممنوعیت این مجازِ امتحان پس داده درطول تاریخ است. این ممنوعیت از کجا ناشی می‌شود و چرا؟ چه منافعی در پس این ممنوعیت وجود دارد که دایره‌ی آن را حتی تاحذف فیزیکی باور مندان آن گسترش می‌دهد. چرا انسان هایی چون جعفر پوینده به جرم اشاعه‌ی حقوق بشر و ترجمه آثار و اسناد جهانی مرتبط با این حقوق ربوده و سپس کشته می‌شود و بسیاری حتی به صرف نوشتن؟ چرا باورمندان به اصل آزادی و حقوق انسانی همواره مورد آزار و شکنجههای مرئی و نامرئی قرار می‌گیرند؟ دچار محدودیت های گوناگون شغلی و اجتماعی می‌شوند؟ و دست آخر یا تهدید به زندان یا راهی زندان ؟ و از حق زندگی در شرایط آرام و امن محروم می شوند؟

بی‌هیچ تردیدی این ممنوعیت زاده‌ی اجبار و زور است. اجبار و زوری که عاملان آن، رابطه‌ آزادی بیان و آگاهی انسان رامی فهمد و آن‌را برنمی تابد. اصل آزادی بیان را تا آنجا می‌پذیرد که آگاهی بشری دیوارهای شیشه ای انواع تبعیض و نابرابری را نشکند. این ممنوع رابطه معکوسی با مفهوم مجاز دارد و چون انسان در صورت آگاهی، مرزهای مجاز و ممنوع را به سود خیر همگانی در هم می‌شکند در نتیجه از سوی انسان هایی که ممنوعیت را دژ محافظ قدرت خود می‌دانند، اصل آزادی بیان هرگز پذیرفتنی نیست. هر اندازه  آزادی بیان مرزِ بین مجازِ برابری‌خواه و ضد تبعیض بل ممنوع را به سود و خیر همگانی تهدید کند؛ قدرتمندان مخالفت های بیشتری‌را در اشکال مختلف منع  علیه آزادی را بکار خواهند گرفت. 

به این ترتیب مبارزه برای تحقق آزادی بیان همواره جریان دارد و این مبارزه در قالب‌ها و ظرف‌های متفاوت امکان پیشرفت واقعی را خواهد یافت ، در عین حال هر میزان از آزادی بیان بطور مداوم تهدید می‌شود: گاه مستقیم و بی واسطه و گاه به میانجی افراد و روابطی که هرگز باور نمی‌کنیم آن‌ها، به رغم  اعلام باورمندی به آزادی بیان، خود به موانع جدی در راه پیشرفت آن بدل شوند .

ستیز باورمند به آزادی بیان با آن

رد پای چنین ستیزی، در مناسبات انسانیِ به ظاهر باورمندانه به آزادی را می‌توان در برهم‌کنش دو میدان بررسی کرد. میدانی به وسعت خصلت‌ها و ویژگی‌های انسانی که نتیجه‌‌ی نبرد دمادم احساسات خوشایند و ناخوشایندِ انسان در تاثیرپذیری از محیط در طول زندگی‌است و میدانی به گستره و عمق معرفت و شناخت انسان که نتیجه‌ی دانش‌اندوزی وکسب تجارب زیسته و آمیختن آن باعلوم انسانی است. نتیجه‌ی این برهم‌کنش در زندگی، شخصیت انسان را شکل می‌دهد. این دو مولفه‌ی خصلت و معرفت با هم در وجود انسان‌،بعنوان جزء و رابطه متقابل او باسایر انسان های دیگر در نسبت کُل، مدام در بده بستان و همراه با نوعی تقابل و ستیزند، از هم تاثیر می‌گیرند و برهم شورش می‌کنند. گاه عنصر معرفتی احساس خوشایند را به سودِ آدمی بر احساسِ ناخوشایند یاری می‌دهد و گاه عدم معرفت موجبِ‌تقویت و برتری احساس ناخوشایند بر احساس خوشایند می‌شود. این برهم‌کنش‌ها در شرایطی موجبات تعالی و رشد یک‌دیگر و در نتیجه انسان را فراهم می‌سازد و در شرایطی سدّ و مانع جدی در پویایی انسان و روابط و مناسبات انسانی در راه پیشرفت و سعادتمندی می‌شوند.

بسیار شنیده شده است که درجوامع استبدادی، توده استبداد‌زده، خود به رغم مخالفت‌های ضمنی و آشکار با استبداد در شیوه زندگی، متاثر از فرهنگ استبدادی گاه رفتار های مستبدانه دارند. در اجتماع  از خانه تامدرسه و در هرجا، رفتاری استبدادی را ازخود بروز می‌دهند. این رفتار در حقیقت برساخته از همان بده بستان و تاثیر متقابل مولفه های خصلتی و معرفتی است ومتاثر از زندگی در جامعه استبدادی . اما روشنفکران استبدادستیز، به دلیل باورمندی به آزادی و مقابله با سانسور در موقعیت مدافعان حق آزادیِ بیان با این رفتارها به اشکال مختلفی مقابله می‌کنند و برای تحقق این ارزش اجتماعی از دادن هزینه‌های بسیار نیز ابایی ندارند.  با این همه در بزنگاه‌هایی برخی از این روشنفکران بنا به دلایلی که بر دیگران کشف نگردیده است با شیوه‌های استبدادی بر مواضع آزادی‌خواهانه خود اصرار می‌ورزند. استبدادِ رای این دسته از روشنفکران آزادی‌خواه گاه تا به آنجا پیش می‌رود که موجب رنجش، نفرت و عدم همکاری گروهی از جمع با آنها می‌شود!

شرط آزادی بیان در رفتارهای جمعی تنها باور به آن نیست!

اینکه کجا چنین رفتارهایی اثرات نامطلوب و تاثیرات زیان بخشی برجمع می‌گذارد؛ قاعدتا می‌تواند بسته به موقعیت‌های گوناگون فرق کند. درخانواده یامدرسه و دانشگاه و یا محیط کار و یا حضور در نهادهایی که محصول مناسبات متاثر از رفتارهای جمعی‌است.

در اینجا مراد من از عنوان  مقاله " از پذیرش آزادی بیان تا وفاداری به آن در رفتار های جمعی" در نهادهای اجتماعی از قبیل احزاب، انجمن‌های صنفی و نهادها و کانون‌های اجتماعی مشترک المنافع است که تعبیر دیگر آن همان اصطلاح نهادهای جامعه مدنی است.

قطعا اهداف و وظایف هریک از این نهادها متفاوت‌است، اما آنچه که چسب اطمینان بخش همبستگی همه‌ی اعضای متفاوت هر نهاد را تشکیل می‌دهد، اصل برابرحقوقی و رعایت آن است که رابطه مستقیمی با ازادی بیان دارد.

 بدون وجود آزادیِ بیان، هیچ منافع مشترکی حتی در صورت تحقق، پایدار نیست و البته مقدم برآن تحقق این منافع مشترک هم دچار دشواری‌های جدی خواهدبود به گونه‌ای که این‌دشواری‌ها در تداوم خودو مساله‌سازی ظرفیت بدل شدن به بحران ، از جمله بحران در روابط و رفتارهای جمعی را دارد.

بنابراین با ویژگی‌هایی که پیش از این آمد، ما از رفتار جمعی سامان و سازمان‌یافته ای صحبت می‌کنیم که آگاه به طرح اهداف و وظایف خود از راه تامینِ آزادیِ بیان برای رسیدن به اهدافِ تعیین‌شده‌است.

مادام‌که مناسبات درونی چنین نهادی دموکراتیک و فاقد هرگونه سانسورِ دیگران نباشد؛ مادام‌که حق آزادی بیان عمیقا به باور اعضای یک نهاد بدل نشده باشد و عضو یا اعضایی در برابر اعضای دیگر از گونه‌ای حق انحصاری برخوردار باشند، مادام که سابقه عضویت نوعی ویژگی برجسته و ‌امتیاز نسبت به دیگر اعضاباشد، مادام که به اعتبار دموکراسی قالبی با دسته‌بندی و فراکسیون علنی درفرصت نابرابر برای سخن گفتن، به آزادی بیان خدشه واردشود؛

1)     هیچ نهاد مدعی پاسداری از آزادی بیان (به عنوان پایه‌ی اولیه وبنیادین تفاهم و همبستگی برای رسیدن به اهداف مشترک) نمی تواند به اهداف تعیین شده‌یمشترک کلیه اعضا دست یابد ؛

2)     ادامه‌ی کار جمعی سازمان یافته و هدفمند آسیب می‌بیندو نتیجه‌آن  بجران روابط جمعی و از هم پاشی سازمان خواهد بود.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد