خشن و بی پروا
از نگاه بیزاریِ جهان
سقف را فرو می ریزد
بر سر آسیه
آنگونه
که داس را بر رگ حیات رومینا
و زانو را بر گلوی جورج
بیزاری جهان به خیابان می ریزد !
و دریغ که مغز های کوچک
قاتلان را بزرگ می دارند!
آنکه عافیت را می جوید
ستم را نمی شناسد
و بیگانه با درد
آتش خشونت را باد میزند !
قربانیان غیرت و ناموس
قربانیان رنگ پوست
قربانیان ستم بارگی ِ سرمایه
زیر پوست جهان
خشماگین فریادشان گم است !
حتی چترِ حقوق بشر
سایه اش را دریغ می دارد !
بیا خانه را بسازیم
بیا سرپناهی
فارغ از جهل
فارع از شهوت غیرت
خالی از ستم سرمایه
و تیرک های فرسوده ی سنت
برپا داریم !
بی هیچ حصاری
در هیچ مَداری
جز مُدارای انسان با انسان
بر ستونی استوار
از حقی برابر
بیا خانه را
ازنو بنا کنیم !
"حسین اکبری " خرداد نود و نه