جامعهی ایران، بهویژه در حوزهی روابط میان ملت و حاکمیت در آستانهی تغییر و تحولاتی، شاید نه بنیادی، اما بسیار مهم است. صرفنظر از رویدادهای مهم مسمومیتهای زنجیرهای دانشآموزان، میتوان گفت هماکنون در قیاس با شش ماه پیش از این، روزهای بهطور نسبی آرامتری را میگذرانیم یا به گفتهای دیگر در سطح جامعه جوش و خروش و تنشهای کمتری دیده میشود؛ آرامشی بعد از توفان!
توفان خسارات بسیار برجای گذاشت؛ دیوارهای بسیاری را فروریخت، پردههای زیادی را کنار زد، برافکند و برخی سویههای پنهان پشت پرده را نمایان کرد. توفان ساختمانها و سازههای سست و بیبنیاد، ناراست و ناسازگار با شرایط را تخریب میکند و خود منشأ برپایی و سازندگی بنیادهایی نوین میشود. در طبیعت شرایط درگرفتن توفان به شکلی تکرارشونده اما در فازهایی تازه، همیشه در حال پدید آمدن است و میتوان گفت هر آرامش بعد از توفان خود به تعبیری دیگر آرامش پیش از توفان بعدی است و عاقل آن که سازه و بنیادهایی بنا کند که مناسب با شرایط تازه و توفانهای بعدی باشد.
به جامعه بازگردیم. آنچه شرایط بحرانی جامعه را بحرانیتر کرد و توفان را برانگیخت فقر و سختی معیشت، بیکاری، بیعدالتی و تبعیضهای فزاینده در تمامی عرصهها بود؛ تبعیض میان خودی و غیر خودی، مسلمان و غیر مسلمان، شیعه و غیرشیعه، دارا و ندارِ محروم از امکانات، مرکز و پیرامون و سرانجام (و خیلی مهم) نابرابری حقوقی گسترده میان زن و مرد. مجموعهی این ناداریها و نابرابریها وضعیتی را پدید آورد که پایینیها و اکثریت نادار و نابرخوردار از امکانات و حقوق برابر دیگر نتوانستند و نخواستند که به سبک و شیوهی گذشته زندگی کنند؛ و توفان درگرفت. نظم سازهها و ساختار نابرابریساز بههم ریخت و به لرزه افتاد و پردههایی بسیار دریده شد یا به کناری رفت. بالاییها اما، بدون آن که سازهها و ساختار ناراست را مرمت و زمینههای نابرابری و تبعیض را اصلاح کنند توانستند، ولو بهطور موقت، توفان را مهار کنند. اما بهسان آنچه در طبیعت رخ میدهد زمینههای وقوع توفان فراهم و توفانی دیگر در راه است.
شرایط سیاسی اجتماعی منطقه و موقعیت ویژهی ایران، توازن قوا و تعادل ناپایدار موجود در عرصهی داخلی و در روابط بینالمللی، مطالبات بدون پاسخ و پاسخ داده نشده و مطالبات بر زمین ماندهی طبقهی کارگر و دیگر لایهها و گروههای اجتماعی و... همگی از ضرورت تغییرات مهم در روبنای سیاسی و در نوع رابطه میان ملت و حاکمیت حکایت میکنند.
ادامه مطلب ...
بیهوده نیست که به قامت کارگران رنج می بافند و رویای گنج در سر دارند!
بیهوده نیست که "دشمن" را نه در فراسوی مرزها که در خانه کارگران جستجو می کنند !
بیهوده نیست که حتی همنشینی برای همدلی کارگرن از یکدیگر را به اشباحی در تاریک خانه تشبیه می کنند که نوری درآن انداخته اند و عاملان "اغتشاشات صنفی "را یافته اند تا ثابت کنند که "دشمنِ" در کمین، همین است !
درست در استانه روز جهانی کارگر در ایران به خانه معلمی در بند میریزند و افرادی را که به خاطر همدلی به خانواده او گرد آمدهاند با رفتاری ناشایست بازداشت و به زندان می برند .
و عجیب آنکه این روزها از صدر تا ذیل هرم قدرت از کارگر و حقوق و نقش او در تولید سخن می گویندو از دشواریهای زندگی اش ! و توصیه به رفع این دشواریها. لابد این دشواری ها را بازداشتشدگان ایجاد کردهاند!
ادامه مطلب ...