چنگ بر رُخ عدالت می کشد!

دستش به مزد نمی‌رود
این پیر آزمند سرمایه
تا دست کارگر را
به مزدی بایسته‌‌ رساند .
شایستگی مزد
هرگز
هرگز
خوابش در چشم
ازممکنات رویای ما فراتر است  

 این پیر آزمند سرمایه
مرض مزمن شکاف در حرف و عمل دارد
مزد حداقل را نیز
وعده سرجالیز می دهد !

دستش به مزد نمی‌رود
دستش به هیچ چیز زیادی نمی‌رود
در مرام او
حداقل دستمزد هم
زیادش بد است
ورم می کند اقتصاد
و شاید رودل کنیم ما
از خوردن بی حساب
قاعده :
نان بخور و نمیر است
و لاغیر
و برای این پیر آزمند
کرور کرور پول
در کرور کرور حساب بانکی آشکار و نهان

دستش به مزد نمی رود
تا دست کارگر
به مزدی بایسته رسد
شایستگی مفت چنگ‌اش
تا چنگ بر رخ عدالت می‌کشد
آسوده خاطر است!
حسین اکبری
به‌گاه تصویب مزد ۱۴۰۴