در تاریخ چهارشنبه 14 آذر1403 از سوی آقای مهرداد خامنهای به بهانه ی نقدِ بیانیه صادره از سوی کانون نویسندگان به مناسبت 13 آذر روز مبارزه با سانسور ؛ یادداشتی در اخبار روز تحت عنوان «دیاسپورای کانون نویسندگان » منتشر شد . پس از مطالعه یادداشت به عنوان یکی از علاقمندان و دوستدارن و همراهان کانون نویسندگان ایران برخود فرض میدانم که درحدّ بازنمایی حقیقت کانون به عنوان تنها سازمان مدافع حق آزادی بیان و اندیشه ، به این نقد پاسخ گویم.
اینکه چرا واژهی فرنگی دیاسپورا برای کانون برگزیده شده است ، کنایه ایست که گویا کانون نویسندگان ایران در این سرزمین زیست نمیکند و به همان اندازه که یک مهاجر ایرانی از واقعیتهای زندگی دراین سرزمین بی اطلاع است، کانون هم چنان است. اگر چه این عنوان کنایه آمیز دعوت به دیدن واقعیتهای موجود سرزمینی و زمینی را دارد؛ اما مشکل اصلی نویسنده آنست که کانون و آثارش را، تشکیلاتی در محدوده تاریخی چند سال اخیر هم ندیده است و تحت برانگیختگی خود و متاثر از هیجانات درون ناشی از مشاهدات خود از مقاومت های فردی در این چند سال ایران (حداقل از سال ۱۴۰۱ به این سو) را نه در زیر تیغ سانسور که در تسخیر فضاهای سانسور چی می بیند. او نگاه کانون را احساسی و دلسوزانه، نگاه روشنفکری قرن بیستمی و نه امروزی و نگاهی که تمنای کاهش سانسور را در فضای رسمی دارد ، معرفی می کند. بخوانیم: ادامه مطلب ...
این نوشتار را به برادرانم ابراهیم مددی، اسماعیل گرامی و داوود رضوی، سه کارگر بازنشستهای پیشکش میکنم که در دههی هفتم زندگی و درحالی که از بیماریهای سخت رنج میبرند، به دلیل پیگیری مطالبات کارگران ناعادلانه به تحمل زندان محکوم هستند. آزادشان کنید!
سرآغاز
در این نوشتار بر سه نکته یا سه دستورکارِ عاجل و پیشاروی جنبش کارگری تأکید دارم؛ در شرایط کنونی یا هر تغییر و تحولی که در سطح سیاسی جامعه روی دهد طبقهی کارگر ناگزیر است برای دستیابی به وضعیتی بهتر و در خور یک طبقهی اجتماعی مولد حقوق خود را در سه حوزهی آزادی ایجاد و فعالیت تشکلهای کارگری، مشارکت مؤثر در تعیین مزد، و حقوق دوران بازنشستگی تثبیت کند. هیچ ترتیب و تقدمی بر این سه دستور نیست؛ برحسب شرایط و امکانات میتوان هریک را بهتنهایی یا همزمان بهموازات یکدیگر پیش برد. پیشرفت و کسب دستآورد در هریک از این سه پروژه میتواند کمکرسان و سبب پیشبرد آن دو دیگر باشد.
الف) تلاش و حرکتی عمومی جهت تغییر و اصلاح فصل ششم قانون کار و همزمان تلاش برای ایجاد تشکلهای مستقل کارگری بهمثابه وکیل کارگران و ابزار دفاع جمعی از حقوق و منافع آنان؛ شامل تشکل کارگاه و کارخانه، تشکلهای رشتهای و منطقهای و تشکلهای سراسری. این سخنی حکیمانه یا پند و اندرزی اجرانشدنی برای جوانان نیست. در جایگاه بازنشستهای که چهلودو سال در کارخانه و کارگاه و محیطهای مختلف صنعتی و اداری کار و زندگی کرده انواع موانع قانونی و غیرقانونی و گاه عرفی و پرشمار محدودیت و ممنوعیتهای گفته و ناگفته و نانوشتهی موجود در این راه و مشکلاتی مانند رقابت و نبود امنیت شغلی، بیکاری، نگرانی از بیکار شدن یا تمدید نشدن قرارداد کار و گاه تهدید و فشارهای غیر معمول را تجربه کرده و با آنها آشنایی دارم و میدانم که پیمودن این راه افزون بر آگاهی و هشیاری، کفش آهنین میخواهد و صبر بیپایان.[i] دقیقاً به همهی این دلایل عمیقاً براین باورم که جنبش کارگری و طبقهی کارگر ایرانِ امروز برای گذر از این شرایط سخت و رسیدن به وضعیت بهتر و حفظ دستآوردها، گزینهای جز پیمودن سنگلاخ مجهز شدن به ابزار دفاع گروهی از حقوق خود ندارد. بدون بیتوجهی یا بیاهمیت تلقی کردن تجربههای پیشین جنبش کارگری باید گفت در شرایط امروز برای گذر از موانع و برپایی تشکلهای مستقل کارگری ضروریست با هشیاری و خلاقیت از همهی اشکال، روشها و امکانات نوین موجود استفاده کرد. روشن است تشکلهای واقعی کارگران باید بدون هرگونه وابستگی [به کارفرما، دولت و احزاب سیاسی]، از پایین و توسط خود کارگران ایجاد بشود. تجربههای تاکنونی [و ازجمله در گذشتههای نزدیک] نشان داده تشکلهایی که از بیرون یا از بالا و گاه با عنوان تشکل سراسری، با جعل عناوین مختلف، ولو گاه با حضور چند کارگر منفرد، خارج از محیط و به نیابت از کارگران ساخته و پرداخته شدهاند، نه کارآمد بودهاند و نه مورد توجه و اقبال کارگران قرار گرفتهاند و باز هم به گواه تجربه، تنها کارکرد این تشکلهای نیابتی انجام مصاحبه یا زینت بخشیدن به صفحات رسانههایی هستند که اصولاً سرنوشت و منافع کارگران موضوع آنها نیست.
ب) تلاش و مبارزه و استفاده از همهی روشها و ابزارهای ممکن و موجود جهت تغییر ترکیب اعضا و تغییر یا اصلاح آییننامهی ناظر بر کارکرد شورای عالی کار. در این زمینه در متن بیشتر توضیح خواهم داد.
ج) نخستین اجحاف به بازنشستگان در شیوهی محاسبهی حقوق صورت میگیرد. هنگام محاسبهی حقوق بازنشستگی، در میانگینگیریِ از مزد دوسال آخر، ظالمانه 10 تا 15 درصد از آخرین مزد پایهی کارگر متقاضی کسر میشود [توضیح بیشتر در متن]. تلاش و حرکتی عمومی جهت تغییر و اصلاح روش محاسبه و تعیین اولین حقوق بازنشستگی کارگران بسیار ضروریست.
*** ادامه مطلب ...