اگر بودی !
آبتین اگر بودی
این روزها چه میسرودی؟
اگر بودی کدام خیابان ، کدام گذرگاه شاهد فریادت بود ؟
درکدامین میدان
ای سرو سرافراز
چترِ دفتر شعرت را میگشودی؟
آبتین ای برکشیده به تاریخِ ماندگاران وطن!
اگر بودی
کدام حادثه را
در کدام چهار راه میآفریدی ؟
با کدامین واژه گان
چشمان تهی از شلیک گلوله
مغزهای متلاشی از اصابت چماق
حلق های مسدود از طناب دار را
بر دیوار زمانه می نگاشتی؟
تا شعری به وسعت تاریخ
چون خار برچشم ظالمان فرو رود
بر مغزهای تهی سربازان سلول زندگی زایاند
چوبهی دار و طنابش را بسوزاند
خاکسترش را به دست باد سپارد
و نهال آزادی را برای سرایندگان " برای"
ارمغان آرّد ؟
آبتین بی گمان هستی
هستی کنار تک تک یاران
در یادشان به محبس و زندان نشسته ای
در خاطر همه شاعرانگی
کانون شعر و حماسهی آزادگی شدی
هستی که بعد سالی از رفتنت هنوز
ما را به پایداری میخوانی !