آمبولانس من
واگنِ معدن است
دیروز ذغال سنگ بارش کردم
امروز تابوتم شد ! چکمه هایم را بنگر
دیروز قبل از مرگم
آش و لاش بود
زخمهایش چون زخمِ تنم
دهان باز کرده بود
ناچار بخیه اش کردم
کفی و رویه را با ریسمان بهم گره زدم !
برای چکمه هایم تسلیت نمی فرستید؟
بیچاره معدن دار
که برای کارگر جدید
باید چکمه نو خریداری کند !
به او که وام می دهید؟