وقتی کودکیم را می جویم:
وقتی کودکیم را میجویم
گل های شمعدانی کنار باغچه
صدایم میزنند
سایه پدر را
که از کار روزانه برگشته است
به بلندی بوته گل ختمی
در کنارم می بینم
او کارگر راه آهن است
پدرم پیر است
شاید پیر شده است
موهای جوگندمی
قامتی افراشثه
اما لاغر، دردمند
وقتی کودکیم را میجویم
در گوشه شبستان فرسوده خانه مان
مورچه های بالدار
صف کشیده
در رفت وآمدهایشان
خیالم را همراه میشوند
مادرم از روی تخته قالی
به پایین می جهد
و پدر را می گوید:
مانده نباشی؛
مادرم قالی می بافد
با نقش های گل بته ای
باتار و پودهای
سرخ گلناری
آبی سرمه ای
و هر چه رنگ است
بالای دار قالی
وقتی کودکیم را میجویم
مادرم را
پدرم را
خواهرانم را
وبرادرم را
در حسرت سفر با قطار
که سالی یکبار
برای کارگران راه آهن
رایگان بود
نظاره می کنم
دریغ از حتی یکباررفتن
مگر روزی که پدر
با تنی بیمار
با آن قطار رفت
وباجسمی
که
چشمی در چشم خانه اش
زندگی را جستجو میکرد
به خانه آورده شد
ودوروز بعد
برتابوتی
بر دوش مردم
رفت تا پایان زندگی را
بر پایانه غسالخانه شهر
به تماشا گذارد،
وقتی کودکیم را میجویم
یادم می آید
کمی بزرگ شده ام
در کارخانه
به کار آهن وفولاد
دست های لاغروکوچکم
می روند
تا بی قواره شوند.
وقتی کودکیم را میجویم
دست های بی قواره
تنی لاغر
و
سری بزرگ را
هر روز صبح زود
به کار خانه می برم
و
می فروشم
وقتی کودکیم را میجویم
بیست ساله شده ام
از کارگاه صدایم می زنند
سوار بر جیپ آبی رنگ
با مسافر دیگرش
که یاد پدرم را
زنده می کند
به اداره امنیت می برند
وقتی کودکیم را میجویم
بازجو فریاد می زند:
هان جوانک
دیروز بعد از ظهر
در سندیکا چه می گفتی؟
شنبه چه خبر است؟
وقتی کودکیم را میجویم
شنبه سرد زمستانی
انبوه کارگران
اعتصاب
ژاندارم
فرماندار
وشوق کارگران که از پیروزی
سرشارند
وقتی کودکیم را میجویم
برگه های بازجویی
مامور حفاظت
مدیر اداره حقوقی
فریاد سرمایه:
باید از کارخا نه بروی.
وقتی کودکیم را میجویم
برگه های تسویه حساب
امضاء های:
انبار دار
حسابدار
مدیر
وبغض کارگران که بدرقه ام می کنند
وقتی کودکیم را میجویم
کنار خیابان ایستاده ام
کارگران به کارخانه می روند
سوار بر اتوبوس ها
برایم دست تکان می دهند
وقتی کودکیم را میجویم
صدای مهربان مادر
(انگار پدر آمده است.)
مانده نباشی؛
دستش را می بوسم
ادامه مطلب ...
«در جایی که روزانه میلیون ها کودک کارگر ایرانی زجر کش میشوند و به خاطر رفع نیازهای اولیه خود و خانواده هایشان تن به کار اجباری میدهند و به ناگزیر از مدرسه دور می گردند، رئیس این نهاد در یک فرصت جهانی برای سخنرانی سه دقیقهای، فقط به مسئله کودکان فلسطین میپردازد. این عمل وی را تنها می توان یک تزویر آشکار دانست. به راستی، جای سوال است که چرا افرادی همانند اکبری، امروز این نهاد ضد کارگری را راهنمایی می کنند؟»
نوشته بالا قسمتی از نقد آقای مهدی کوهستانی به کانون سراسری انجمن های صنفی کارگری ایران است که به دنبال شرکت نمایندگان این نهاد درسازمان بین المللی کار و سخنرانی یکی از آنها درسایت اخبار روز آمده است. پاسخ برنقد ایشان بر عهده ی آن کانون است. اما از آنجا که در این نقد بدون آنکه نقطه نظرات من درباره کانون بیان شود، مورد پرسش قرار گرفته ام، متعجبانه این پرسش در ذهنم آمد که :به راستی این « جای سوال» یعنی چه؟! آیا باید آن راجدی گرفت؟ انگیزه ی آقای کوهستانی از طرح این «سوال» چیست؟
ادامه مطلب ...